قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

بررسی مبنای طرح نظریه قران به مثابه گفتار

خیلی خواستم خودمو نگه دارم و در این ایام امتحانات به چیزی به جز دروس عربیم فکر نکنم اما نتونستم در برابر مقاله ی مهدی خلجی در سایت جرس باعنوان" قران به مثابه گفتار ، انقلاب در قران شناسی" صبر کنم نویسنده آخرین آراء مرحوم دکتر نصر حامد ابوزید مصری را مقاله کرده است در اینجا نکاتی را از مبنا متذکر میشوم و جواب مفصل به ناقدان و بررسی جامع را به مقاله ای یا کتابی در آینده اگر خدا یاری کند و نیاز باشد احاله میدهم. نکته ها:

1-مقدمتا باید لحاظ کرد که معمولا در اکثر جوامع دینی ، صاحبان استعدادهای ناب و متفکران خلاق و آزاد اندیش(که فراتر از دگم های حکومتی رایج که آمرانه و ناخودآگاه توده ی مردم را به سوی تفکراتی خاص پیش میبرند) به شکلی مدیریت شده و هم آزادانه ی شخصی ( سر جمع به دلائلی) به سمت علوم مهندسی ، پزشکی ، پایه و سر جمع بشری دانشگاهی رو می آورند و بخش اعظم استعدادهای متوسط و پایین جامعه به سمت علوم انسانی ودینی حوزوی گرایش پیدا میکنند و این سرآغازیست که نهایتا دو طیف را ایجاد میکند. طیف دانشگاهی عقل گرای افراطی مانند نصر حامد ابوزید و طیف نص گرای افراطی مانند مفتیان مصر که به جای پاسخگویی های روشنگرانه ی فضا با فتوای به تکفیر ، ارتداد، قتل، جداشدن همسر ابوزید از وی، فضا را بیشتر تیره و تار کرده وسرجمع به خود و دین و جامعه خیانت میکنند.

2-برخلاف منتقدان دائی جان ناپلئونی که میگویند ادعای بشری بودن و اصالت دادن گفتار انگاری قرآن در تاریخ اسلام بیسابقه است و نمی اندیشند که مگر گروه های بشری قبل از ما گنگ بوده اند که چنین انفجار عقیدتی ما در ذهنشان شکل نگیرد! نظریه ابوزید نه تنها انقلابی در قران شناسی نیست که قبلا توسط عبدالکریم سروش در مصاحبه ی قران کلام محمد ص با میشل هوبنیک مطرح شده ،که قبلا توسط مجتهد شبستری در بحث هرمنوتیک،که قبلا توسط معتزله قرن دوم هجری توسط دستگاه ستمگر اموی، که قبلا در الهیات لیبرال پروتستان عصر رنسانس متن انجیل را به باد داده، که قبلا طرح آن در بین یهود سبب نگاشته شدن اراجیف تلمود مقدس! در برابر تورات شریف شده است.

3-روش شناسی این تفکر منحرف: در حسینیه ارشاد به دکترمجتهد شبستری گفتم پس چرا جوابی به انتقادات قرانی دکتر صادقی تهرانی ندادید ؟! گفت: بهشون سلام برسونید و بگید ما از بیرون و آزادانه به قران نگاه میکنیم و ایشون با آیات قران (از درون ) مطالب ما را رد کرده است چه جوابی بدهیم؟! نقد ما بیرونی ، آزاد و فلسفی غائیست.
جوابم را گرفتم و قصد مباحثه و رد نداشتم پس تشکر کردم وپایان. دقت کنیم فلسفه میگوید هنگامی که قصد شناخت و بررسی شیء خاصی را داری حق اخذ شهادت از خودش را نداری یعنی به روباه گفتند شاهدت کیه گفت: دمم !!
پس به نظر اینان اگر به خود قران استدلال کنیم مرتکب دور شده ایم. وامّا این قاعده در مورد قران صدق نمیکند نکته مغفول و مهم آن است که: هنگامی که منبع یک نظریه منبعی واحد است ( در مورد قران با صرف نظر از اختلاف قرائت های جزئی و تکیه بر اجماع کل امت بر قرائت حفظ از عاصم بر هر دلیل) اعتبار آن نظریه به سازگاریش با منبع آن نظریه است. در حالی که پیامدهای شناخت قران به مثابه گفتار و رهیدن از انگاره اصالت مصحف آن و سر آخر بررسی آیات خود این منبع واحد با این نظریه با آیات این منبع ( قران مصحف واحد) در تعارض است.

4-استدلالهای رد این نظریه مفصلا به دو دسته ی پیش انگارانه ی تاریخی و متن انگارانه ی قرانی تقسیم میشوند.که جای آن در نوشتاری مفصل و بلند است

5-استاد نصر حامد ابوزید در اواخر عمر خود در حالی به جنگ با چنبره بسته ی ذهنیت متعصب سنتی گام نهاد که نظریه قران به مثابه گفتار، تداعی کننده ذهنیت بسته ی علمای اخباری در تضیق مفاهیم عام و بلند قرانی و الفاظ چند معنایی به شأن نزول هاست و در بهترین حالت یادآور بررسی های مفید تاریخی مرحوم مهندس مهدی بازرگان است در کتاب پا به پای وحی: تفسیر تدبری قرآن بر حسب نزول و ﮐﺘﺎب « ﺳـﯿﺮ ﺗﺤـﻮل ﻗﺮآن » که ﺗﻼش ﻧﻤﻮده ﺑﻮد ﺗﺎ ﺑﺎ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت آﻣﺎری ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﻧﺰول آﯾﺎت و ﺳﻮره ﻫـﺎی ﻗـﺮآن دﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ.

6-ایشان در حالی به اختراع ابزارهای مفهومی همچون "مجمل و مبین" "عام و خاص" " ناسخ و منسوخ" میتازد وآن ها را ابزار سوء استفاده ی فرقه ها و بازیچه اغراض سیاسی و اختلاف مسلمین میداند که خود با "گفتار اندیشی دربررسی سبک قران" و انکار هدف کتاب بودن آن از ام الکتابی الهی و مصحف گشتن، به جایی رسیده که با ابزار برنده و خطرناک اصل و فرع خود هر آنچه را دوست نمیدارد مقید به عصر پیامبر وگفتار موضعی تاریخمند آن حضرت کرده با نگاه پیش انگارانه ی فلسفی خود به جنگ آیات فرع قران میرود. پر بیراه نیست که مفتیان مصری در اینجا از خود نصگرایی نشان میدهند .
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿۱۵۰﴾.أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا ﴿۱۵۱﴾
http://www.rahesabz.net/story/64160

اختلاف بین شیعه ی کلام محور و شیعه ی تقریب محور

براساس تعالیم خدا در قران مقدس اختلاف افکنی بین مسلمانان گناهی بزرگ ، مایه ی از بین رفتن قدرت و نابودیست و باید بر اختلاف عقائد صبر داشت یا آن را در ابتدا  به خدا اصالتا و یا معرفتا به فعل و دستور خدا قران و همچنین پیامبر اصالتا و ومعرفتا سنت قطعیه ی او ارجاع داد و سعی در رفع اختلاف داشت : 1- وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿46﴾ 2- فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ﴿59﴾

شکی نیست که اکثریت شیعه و سنی حال حاضر دو فرقه روایت زده و جامد هستند که با هم تخاصم میکنند نگارنده خود را در حوزه ی کلام شیعه میدانم در حالی که به شدت خود را از حوزه ی کلامی و فقهی اهل سنت و حوزه ی فقهی شیعه دور حس میکنم و با این دو در تقابلم اما موضوع جالب توجه داوری شخصی من در بین دو گروهیست که هر دو خود را شیعه میدانند و دیگری را متهم میکنند نمایندگان مطرح حال قطب اول :  شیخ یاسر الحبیب http://www.alqatrah.net/pr/index.php ، آیت الله سید صادق حسینی شیرازی  http://persian.shirazi.ir ، شیخ حسن الهیاری  با حدود 4 ساعت پخش زنده شبکه ی ماهواره ای اهل بیت و ... و           قطب دیگر وابستگان رسمی و فکری سازمان تقریب مذاهب اسلامی هستند. www.taqrib.info/persian   و در بین این دو قطب نیز افرادی روایتی همچون سید محمد حسینی قزوینی

 www.valiasr-aj.com   مشاهده میشوند که به همان جماعت اول نزدیکترند . گروه اول تکیه بر روایات پیامبر و ائمه اطهار دارند (هرچند جعلی) در فهم مسائل و قران، هر نوع حکومت اسلامی غیر معصوم را کلا مردود و غیر اسلامی میدانند، همواره بر ارجحیت و عصمت ائمه بر صحابه تکیه دارند و خلفای سه گانه و عائشه محور لعن و ردشان  و محل اثبات کفرشان است، روز و شبشان شیعه کردن از نوع کلامی و  سنی را منحرف و مشکل اصلی اسلام و مسلمانان میپندارندو وحدت را محال و تقریب مذاهب را فتنه شیطان میشمارند .

و اما گروه دوم نیز تکیه بر روایات پیامبر و ائمه اطهار دارند (هرچند جعلی) در فهم مسائل و قران، بخششان مدافع ولایت فقها ، بخششان مدافع ولایت فقیه، و بخش دیگرشان مدافع ولایت مطلقه ولی فقیه هستند و بخشی ساکتند و مدافع سکوت و اگر امام معصومی آمد و ...سنی را برادر و گروه اول را نادان، مزدور، تندرو، آب به آسیاب دشمن بریز، منحرف میدانند.

امّا شکی درانحراف سنّی در اینکه تمامی صحابه را یکسان مینگرد نیست نه تنها  ادله بسیار قرانی و روایی بر ولایت و عصمت ائمه اطهار دردست داریم که دلائل بسیار بر فسق عائشه وخلفای سه گانه و دیگر حکومت ها اما چه فائده ای بر اثبات فسق اینان و یا لعنشان و یا جشن بر مرگشان در حال حاضر بر ما مترتب است  ومختصرا قران چه میگوید:

تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿134﴾ ﴿141﴾ بقرة

حضرت امام علی ع مظلوم و مجهور عصر حاضر، قرآن شریف است و خلفای غاصب، همان حکومت های وقت بر مسلمانان

در تمام جهان هستند. شما اگر سراسر قران را بگردید سه نوع حکومت اساسی بیشتر نمیابید یا حکومت فردی خدا و پیامبرش و صاحب امرش که همه براساس کلام شیعی باید معصوم باشند و وکیل الرعایا و ضابط حقوق مردم، یا حکومت شورایی گروهی مردم بر مردم و یا حکومت فردی غیر معصوم که مذموم است. عمر و عثمان و ابوبکر حال حاضر امیر قطر و بحرین و اردن و... هستند .جالب توجه اینکه مردمان کشورهای اهل سنت نیز هم صدا با مردمان شیعه میگویند ودر عمل هم نشان داده اند که ما بر خلاف فقهمان (که هر مسلمان صاحب قدرتی را اولی الامر ومالک جان و ناموس ما میداند) به دنبال عدالت که از فروع شیعه هست قیام کرده ایم .حق آنست که فلسفه اختلاف را درک کنیم که خدا میفرماید وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ﴿118﴾ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿119﴾ واگر نمیتوانیم یک سنی را شیعه کنیم حق حساب و کتاب برای کارنامه ی او را نداریم ، حق مسخره و توهین به عمری که  در قبر پوسیده و عصبی شدن نداریم که با اهل کتاب که همچون ما موحدند نیز باید به بهترین روش گفتگو کنیم. مرد هستید حقتان را ازعمر و یزید حال حاضر بگیرید. مرد هستید به جای لعن عمربن خطاب، خائن حرمین الشرفین ملک عبدالله را لعن کنید که خون مردم شیعه را در عربستان و کشورهای دیگر با صرف هزینه  در شیشه کرده است. کجای قران دستور خصومت و لعن این انسانهای تاریخی را به شما داده است . سنی و شیعه هر دو مسلمانند و باید با کفر جهانی و صهیونیسم بجنگند وگرنه هر دو از بین خواهند رفت. در یک کلام شیطان و قدرتهای شیطانی همواره میان انسانها اختلاف ایجاد میکنند تا خود سود ببرند و نمونه های آن : اختلاف افکنی بین شیعه و سنی ، شیعه و شیعه ، سنی وسنی ، بین اقوام ایرانی، بین ملیت ها با هم ،بین رنگ پوست ها ، بین فقیرو غنی ، دانشگاهی و حوزوی ، دانشگاهی و درس نخوانده ، زن و شوهر ،بسیار گسترده است و اصولا برتری جویی میراثی فرعونیست. جالب اینکه اشخاصی مثل یاسر الحبیب با اینکه در بیشتر موارد به حق عائشه وخلفا را رد میکنند اما نگاشتن کتابهایی چون : "الفاحشه وجه آخر للعائشه" هر چند عقیده شخصیشان و حق باشد و مزدور آمریکا و انگلیس نیز نبوده و نیستند سر آخر به نفع جبهه ی کافرضد شیعه وسنی یعنی صهیونیزم تمام خواهد شد.

واژه های مومنانه خود را با کلمات بیگانه کافران جایگزین نکنیم!

رفتار مومنانه همواره میطلبد که مطلبی را از جانب عقیده و بسط مومنانه خود بسنجیم و هرگز گرفتار واژه ها تا چه رسد به عقائد جاهلانه کافران نشویم. واضح است که رفتار و گفتار مخاطبان بی ایمان ما آنچنان دون و مخل خرد و مخالف ذات هستی و نظم و شیوایی متن مقدس است که خدا و ما برای آن واژگانی مطابق ماهیت خبیثشان در نظر میگیریم اما او ابلیس و فرزندان و الینه شدگان جنی و انسانیشان همانند اشخصی، منظر سفره سبز چمنی و چند گلی را که بر روی باتلاقی از لجن در جنگلی زیبا رشد کرده است یعنی رفتارشان را مطابق زیبایی، مطلق خرد و روشنگرایی و روشنفکری میبینند .  

نمونه ها: 

واژه ی مورد استفادهء کتب آسمانی " کافر" مخالف "بی خدا یا آتئیست":  کافر اسم فاعل و پوشاننده ی  مصطلحا حقیقت است چه بدی را خوبی جلوه دهیم  و ببینیم و چه حق را باطل فرقی نمیکند اما کافران تاریخ خود را  بی خدایان یا خدانشناس Atheist لقب میدهند چون از دید ما هر موجودی صاحب خداست چه عقیده به او داشته باشد و یا نداشته باشد اینهمانی عقیده باطل ایشان با لقبی که به خود میدهند در مقایسه با عمل هرز  پوشاندن و مخالف جلوه دادن حقیقت(کفر) بسیار بی ارزش است پس ما آنها را کافران مینامیم هرچند آنها حقیقت هستی را بی خدا و خود را هم بی خدا بدانند. 

واژهء فارسی "بی حجاب"  مخالف با واژهء " بد حجاب" یا "فشن"  در مورد اول معلوم است که در برخی رفتارها و افکار حد وسط بی معناست و در عمل وجود ندارد . یا عقیده قرانی به حجاب داریم و یا نداریم  بدحجابی در واقع نوعی بی حجابی است که تحت اجبار  در کشورهایی چون ایران و عربستان و در موارد نادر  با اختیار به جهت احترام از جانب زنان بی حجاب نسبت به عقیده مسلمانان نسبت به آن اقدام شده است. 

اما مسلمانی که  درعمل بی حجاب است یا نظرا اصل حجاب را قبول دارد یا ندارد فرقی نمیکند چون دیگران او را فشن یا هر لفظی با بار مثبت یا حتی خنثی بنامند ما همچنان او را با واژه منفی بی حجاب خطاب میکنیم .

 

بیاییم به ایمانمان، قرانمان، پیامبرانمان، وبه تک تک واژه ها و کلمات الهی قرانیمان افتخار کنیم و در نظر و عمل هر دو مومن باشیم زیرا شایسته تحسین و زیبایی هستند شخصیت و رفتار محمد ص و متن رصین ، ادبی و دانشمندانه علمی قران ما شایسته برخوردی موشکافانه و آکادمیک سپس عشق ورزی آگاهانه است نه برداشت سطحی نگر وهابیانه ء ابن تیمیه ای