قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

وهابیت و قرآنیون سابمیتر سطحی در جهان ! دو روی سکه قشریگرایی قرآنی

     

 


متاسفانه مهجوریت و در گوشه ماندن ارتباطات معانی و دقائق قرآن همواره به اشکال مختلف در حال تکرار است . از برداشت های سطحی شیعه و سنّی در فقه احکام قرآن و اینکه میپندارند حق به تمامی در زیر پرچم افکار رایج فرقه ای شان جمع شده است و هر که با مشهورات اکثریت در فرقه مقابله کند منحرف است تا سلفی گری و جمود تاریخی وهابیان ، از هر سه که بگذریم به گروههایی با عنوان بازگشت به قرآن بر میخوریم که اینبار بدتر از همه سنّت عملی پیامبر اسلام را که روش تمامی مسلمانان است و ادامه سنت خدا و پیامبران پیشین در شرایع مصدق پیشین است را انکار میکنند که دقیقا همچون وهابیت ظاهر گرا در روایات و قرآن ،اینبار تنها در خود قرآن و از خود قرآن با چنگ زدن و استدلال های معیوب همه مسلمانان به جز قرآنیون را  مشرک میپندارند، آن هم نه شرک عملی که ریا در عمل باشد بلکه شرک اعتقادی!
برخی از تندروترینشان که نه نماز میخوانند و نه روزه معینی میگیرند و مسلم ترین قواعد و قرائن قرآنی را هرگونه و براساس مراد فلسفه از پیش آماده قشریگری و عدم دقت و هر چه ظاهر باشد تعیین میکنند.

با آنکه نامشان قرآنی است ولی در استدلال قشریگرا  هستند چه کنیم؟!

خود من به شدت با افکار شیعه و سنی در تقابلم و همواره در مسجد و دانشگاه و جامعه و اینترنت در حال بحث و جدل  با این جماعات تند به سر میبرم و داد قرآن میزنم که
1- قرآن کل علم خدا به صورت ظاهر عربی و باطن رمزی است زیرا فرمود:

وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿59﴾

برخلاف دو فرقه منحرف شیعه و سنی ، قرآن را اقطع الدلاله میدانم ، کتاب مبین و لوح محفوظ و ام الکتاب را سه صفت از همین قرآن کاغذی میدانم.

2- قرآن تنها وحی بر پیامبر است نه یک کلمه بیشتر وحی نشده زیرا فرمود:

أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحْمَةً وَذِکْرَى لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿51﴾ قُلْ کَفَى بِاللَّهِ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ شَهِیدًا یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِینَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَکَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿52﴾ و آیات بسیار دیگر..

ولی اگر استدلال بر روابط بطون آیات قرآن را هم در نظر نگیریم ای قرآنیون از شما میپرسم مگر آیات مقطعات قرآن جزء قرآن نیست؟ مگر پیامبر 17 رکعت نماز نمیخوانده، مگر حج به جا نمی آورده مگر خود موسی و عیسی ع نماز رکعتی نداشته اند پس اینها را از کجا میآورده است؟ مگر خدا در آیه 27 کهف تمام قرآن را پناهگاه پیامبرش ندانسته؟ پس چگونه آیات مقطعات قرآن پناهگاه پیامبرمان باشد و چگونه هر تر و خکشی در قرآن باشد و تبیان هر چیز ، در قرآن باشد و " مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ " فعل خدا در آن باشد و تنها همین ظاهر قرآن علم بی پایان خدا باشد و مقطعات قرآن علم خدا نباشد ؟!!!
علمی که خود میگوید
وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿27﴾

نظرات 11 + ارسال نظر
شهاب سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1394 ساعت 09:45 ق.ظ

سلام
کتاب ستارگان در قرآن

سلام
سرفرصت نگاه میکنم تشکر از توجه و دقتت

شهاب شنبه 5 دی‌ماه سال 1394 ساعت 09:14 ب.ظ

سلام
در اواخر قرن نوزدهم میلادی، برخی ستاره‌شناسان مدعی شدند در سطح سیارهٔ مریخ کانال‌هایی برای انتقال آب نواحی قطبی به مناطق استوایی حفر شده است. بعدها نادرستی این ادعا معلوم شد و مشخص گردید این خطا به دلیل کیفیت نازل تلسکوپ‌های استفاده شده در آن زمان بوده که در نتیجه، عوارض طبیعی مریخ مانند کانالِ دست‌ساز تصور شده است.
اگر ما آیات قرآن و احادیث را بدون دانش عمیق از موضوع، آن هم به صورت قطعی و با صلابت به فلان علم تجربی متصل کنیم، سرانجامش اشتباهات فاحش و مخرب است. برای اینکه توجه کنیم تحمیل برداشت به قرآن و حدیث، به‌ویژه در علوم تجربی، ممکن است به چه نتایجی بینجامد کافی است به صفحهٔ 287 و 288 چاپ دوم یکی از کتاب‌های آن مرحوم، بنگریم که در آن با استناد به روایتی مرسل و ضعیف از امام محمد باقر، علیه‌السلام، ادعا شده است در سطح خورشید، «بارانِ آب» می‌بارد تا سطح آن خنک شود! بعد هم سخنی از یکی از دانشمندان در تأیید این مطلب به نقل از روزنامهٔ اطلاعات آمده است.
فرود توده‌های عظیم باران‌گونهٔ مواد پلاسما که دمایی کمتر از سطح خورشید دارند کجا و «باران آب» کجا؟
اگر با حال و هوای متون علوم تجربی آشنا باشیم می‌دانیم که ترجمهٔ روزنامهٔ اطلاعات از یک مطلب علمی، آن هم در سال 1328 شایستهٔ اعتماد نیست و لازم بود مؤلف محترم، در آن زمان به منابع معتبر استناد می‌کرد. همچنان‌که در مواردی هم از سخنان دانشمند معروف، جرج گاموف، بهره گرفته است.
حتی اکنون و در عصر اینترنت و گسترش وافر منابع، برخی اخبار شبه علمی که در رسانه‌ها منتشر می‌شود موجب تعجب و تأسف اهل علم است. در دههٔ 1370 در اخبار علمی، فرهنگی، هنری که از شبکهٔ دو تلویزیون پخش می‌شد، خبری دربارهٔ «شبه‌ستاره» پخش شد. روشن است که مترجم به دلیل ناآشنایی با اصطلاحات نجومی، واژهٔ asteroid را که در فارسی سیارک گفته می‌شود به شبه‌ستاره ترجمه کرده است.
با این اوصاف چگونه می‌توان برداشت‌های قرآنی و حدیثی خود را با این ترجمه‌های نادقیق منضم کرد و با صلابت و قطعی‌نگری به خداوند نسبت داد.
اشتباهات غیر قرآنی کتاب مذکور همچون به کار بردن کیلومتر مربع برای حجم (ص 136) و فرانسوی دانستن گالیله (ص 322) آن هم با تمام شهرتی که دارد به کنار.

کسی نگفته است که در قرآن مطالبی خلاف علم مطلق وجود دارد تا باب تکفیر گشوده شود. مقصود این است که برداشت ما از قرآن ممکن است اشتباه باشد.

علامه طباطبایی، «تبیان لکل شیء» بودن قرآن را از نظر هدایت بشر می‌داند ولی احتمال شمول قرآن بر همهٔ معارف را هم رد نمی‌کند و آن را مشروط به صحت روایات وارد شده می‌داند:
و قوله: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِینَ» ذکروا أنه استئناف یصف القرآن بکرائم صفاته فصفته العامة أنه تبیان لکل شی‏ء و التبیان و البیان واحد- کما قیل- و إذ کان کتاب هدایة لعامة الناس و ذلک شأنه کان الظاهر أن المراد بکل شی‏ء کل ما یرجع إلى أمر الهدایة مما یحتاج إلیه الناس فی‏ اهتدائهم من المعارف الحقیقیة المتعلقة بالمبدإ و المعاد و الأخلاق الفاضلة و الشرائع الإلهیة و القصص و المواعظ فهو تبیان لذلک کله.
و من صفته الخاصة أی المتعلقة بالمسلمین الذین یسلمون للحق أنه هدى یهتدون به إلى مستقیم الصراط و رحمة لهم من الله سبحانه یحوزون بالعمل بما فیه خیر الدنیا و الآخرة و ینالون به ثواب الله و رضوانه، و بشرى لهم یبشرهم بمغفرة من الله و رضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم.
هذا ما ذکروه و هو مبنی على ما هو ظاهر التبیان من البیان المعهود من الکلام و هو إظهار المقاصد من طریق الدلالة اللفظیة فإنا لا نهتدی من دلالة لفظ القرآن الکریم إلا على کلیات ما تقدم، لکن فی الروایات ما یدل على أن القرآن فیه علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن إلى یوم القیامة، و لو صحت الروایات لکان من اللازم أن یکون المراد بالتبیان الأعم مما یکون من طریق الدلالة اللفظیة فلعل هناک إشارات من غیر طریق الدلالة اللفظیة تکشف عن أسرار و خبایا لا سبیل للفهم المتعارف إلیها (المیزان فی تفسیرالقرآن، 12/324-325).

رشاد خلیفه به بحث ما مربوط است زیرا امثال او و طنطاوی این راه ناهموار را رفته‌اند و این روند همچنان ادامه دارد. سخنان به ظاهر علمی طنطاوی در الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم، زمانی مورد توجه خیلی‌ها بود ولی اکنون بسیاری از برداشت‌های او مردود است.

موضوع دیگر آنکه شایسته است به جای حرف «ص»، صورت کامل آن یعنی «صلی الله علیه و آله و سلم» نوشته شود. این در حالی است که برای افراد معمولی یا کمی بالاتر از معمولی، چه در نوشتار و چه در گفتار، القاب بلند بالایی به کار می‌رود و دربارهٔ آنان اختصارگویی و مختصرنویسی نمی‌شود. شهید ثانی در این مورد می‌گوید: «و لا یختصر الصلاة فی الکتاب و لا یسأم من تکریرها و لو وقعت فی السطر مرارا کما یفعل بعض المحرومین المتخلفین من کتابة صلعم أو صلم أو صم أو صلسم أو صله فإن ذلک کله خلاف الأولى و المنصوص بل قال بعض‏ العلماء إن أول من کتب صلعم قطعت یده. و أقل ما فی الإخلال بإکمالها تفویت الثواب العظیم علیها فقد ورد عنه أنه قال مَنْ صَلَّى عَلَیَّ فِی کِتَابٍ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا دَامَ اسْمِی فِی ذَلِکَ» (مُنْیَة المرید، شهید ثانى، دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1409 ق، ص 347).
مرحوم حاج شیخ عباس قمی گویا به تأسی از شهید ثانی می‌نویسد: «با نهایت تعظیم و احترام اسم مبارک حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را ذکر کن و صلوات بعد از اسم مبارکش بفرست و اگر اسم شریفش را در جایى نوشتى صلوات را بدون رمز و اشاره بعد از اسم مبارکش بنویس، و مانند بعضى از محرومین از سعادت به رمز (ص) و یا «صلّعم» و نحو آن اکتفا مکن‏» (منتهی‌الامال، 3 جلد، عباس قمی، دلیل ما، چ 1، 1379، 2/1343).

نباید دفاع از فقه قرآنی به نحوی باشد که محاسن آن را مخدوش کند.

سلام برشما
چاپ دوم یکی از کتاب‌های آن مرحوم؟ لطفا نام کتاب و انتشارات را بگویید تا صحت ادعایتان را بررسی کنم.
هدف فهم متناظر و متشابه داشتن از قران است و من نمیگویم در مصادیق امکان اشتباه علامه ما نبوده بلکه در مبانی عقیدتی وی کمتر خدشه ای میتوان کرد.
اینکه علامه طباطبایی چه میگوید و چه نمیگوید و اینکه روایت چه میگوید ملاک نیست ملاک خود قرآن و فهم آیاتش با هم و عقل است. همچنین قید "از نظر هدایت بشر" در تبیانا لکل شی موجود نیست و تحمیل به اضافه بر منطوق قرآن است. و با مبانی قرآنی ما در فهم قرآن سازگاری ندارد لطفا به مبانی قرآنیمان در کتاب "اصول الاستنباط" سری بزنید.
راه ناهموار حقیقی راه روایت پیشگان است. روایت تنها یک ابزار خطاکار در رسیدن به بخشی از سنّت پیامبر است و فاقد هرگونه ارزش دیگریست. تلاش های طنطاوی و رشاد خلیفه و دیگران با همه ناهمواریش ، هموارتر از تلاش های روایی است.
نظر عباس قمی و شهید دوم در این مورد شایستگی ندارد. زیرا خدا میفرماید " صلوا علیه " و هر آنچه دلالت بر صلوات بر او ص کند کافی است. در ثانی میفرماید "خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ﴿199﴾"
پس برماست که از زیاده و اسراف در نوشتار و کلام بپرهیزیم و از عرف مطابق خلقت انسان پیروی کنیم پس به عقل رجوع کنیم و از این دست جاهلان روایت پرست شیعه صفوی تبعیت نکنیم.
نه شیعه نه سنّی زنده باد مسلمان قرآنی
در پناه حق و کتابش باشید.

شهاب دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام
از کلام شما این طور برمی‌آید که مورد مطرح شده در پیام قبلی و همچنین هزاران حکم دینی و خبر غیبی دیگر، به صورت پوشیده و رمزی، در قرآن آمده است و پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله وسلم، از این اطلاعات که در قالب حروف مقطعه و دیگر عبارات در قرآن آمده است، احکام و اخبار غیبی را استخراج می‌کرد.
ولی این فرض، دست کم به صورت قانونی فراگیر، پشتوانه مستدلی ندارد و آیاتی که به آن استناد می‌شود و در وب‌نوشت «قرآن ناموس هر مسلمان» آمده است غرض مدعی را فراهم نمی‌کند. این عقیده، مانند نظر عده‌ای است که با استناد به آیهٔ «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» (انعام، 59) نتیجه می‌گیرند که تمام اختراعات و اکتشافات هم در قرآن آمده است و اگر کسی دید الهی داشته باشد می‌تواند اطلاعات لازم را در هر موضوع علمی از قرآن به دست آورد. اما با این‌که در قرآن، اشاراتی به حقایق عالم هستی و علوم تجربی شده است، این موضوع هدف اصلی نزول قرآن نیست. بسیاری از برداشت‌هایی که در موضوعات مربوط به علوم تجربی از قرآن می‌شود، از نظر آگاهان به این علوم، از جمله در حوزهٔ اخترشناسی، نادرست و حتی مضحک است.
با مرحوم آیت الله صادقی تهرانی، مکرر گفت‌وگوی تلفنی داشتم و آثارش را خوانده‌ام. ایشان در دفاع از نظرهایشان صلابت داشت و انصاف آن است که بسیاری از آرایش با فهم سلیم از دین و خرد ناب تطابق دارد. ولی صلابت در دفاع از نظر، همیشه به معنای درست بودن آن نظر نیست.
چطور می‌توان گفت که همه چیز، به معنای عام، و همه سخنان خدا در قرآن است در حالی که خود خدا در قرآن می‌فرماید: «قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا» (کهف، 109).
گرایش به حساب جمل و حروف ابجد و برداشت‌های عددی از قرآن، گاه منجر به همان تحقیقات دکتر رشاد خلیفه، زیست‌شیمی‌دان مصری مقیم آمریکا می‌شود که در سال 1352 منتشر شد و در آغاز سروصدای زیادی به پا کرد ولی تحقیقات و راستی‌آزمایی پژوهشگران نشان داد که بسیاری از ادعاهای او تکلف‌آمیز و غیر واقعی و تحمیل به قرآن است.

سلام
1- چنین ادعایی "اگر کسی دید الهی داشته باشد می‌تواند اطلاعات لازم را در هر موضوع علمی از قرآن به دست آورد." نه دلیل قرآنی دارد و نه عقیده من است بلکه خلافش است که عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا ﴿26﴾ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿27﴾ به محمد بن عبدالله ص نیز قسمتی از بیکران قرآن (سنّت الله )داده شده

2- هدف از نزول قرآن برای عموم مردم همه ماهیت آن نیست.
3- حتی یک مورد در قرآن خلاف علم مطلق نداریم و این گفتار خود کفر است نه علم
4- هدف از مباحثه تطابق ذهن با ما با واقع است اگر منظور شما از صلابت ، تصورات بلا تصدیق برای ذهن شماست که باید اشکال کنید وگرنه اگر استدلالی صلابت داشت و خدشه ناپذیر بود همچنان به قوت خود باقیست . و نیاز به بررسی موارد دیگر نیست.
5- "لو کان" با "ان کان" متفاوت است اولی(لو) یعنی به فرض محال که چنین باشد نیز نتیجه منفی است و دومی(ان) که شما آیه را معنی میکنی این است: اگر که چنین باشد نیز نتیجه منفی است. علت اینکه قرآن تمام علم خداست در 1- کتاب بودن پس منسجم و مکمل و ارتباط ریاضی ( فوق نظم نظام هستی بودن) "تشابه" است. از این حیث هیچ گفتار دیگر خدا از جمله تورات و انجیل نیز به اندازه قرآن تشابه (نظم و ...) ندارند.
در ثانی من مدعی نشدم قرآن تمامی کلام خداست مدعی شدم قرآن تمام علم خداست و این دو متفاوتند مثلا عیسی ع کلمه خداست
6- رشاد خلیفه به بحث ما مرتبط نیست و مشت از خروار است برای نمونه به کتاب المعجزه عدنان الرفاعی سوری نظر کنید

شهاب یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:51 ب.ظ

سلام
مطابق آیهٔ 3 سورهٔ تحریم، خداوند پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، را از سخنان همسرش آگاه کرد (قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ) این سخنان در کجای قرآن است؟

سلام نه تنها این خبردهی خدا بلکه هر آنچه که به سنّت الهی(سنت پیامبر) در شکل کامل ترین و آخرینش اسلام میشناسیم همگی برداشت های پیامبر از وحی قرآنی است و بلکه قرآن تمام علم خدا نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر است قرآن شاهکار خدا و تمام علوم جهان است.
متاسفانه قرآن را دست کم گرفته ایم قرآن تنها عبارات دال عربی نیست بلکه آیات مقطّعات ابتدای برخی سوره ها و روابط بطون آیات و الفاظ تمامی علم خداست لطفا قبل از درخواست هر توضیحی از من به دیگر نوشته هایم در این رابطه در وبلاگ مراجعه کنید آیاتی را مسند آورده ام

شهاب شنبه 28 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:56 ب.ظ

سلام
این ادعا که به جز قرآن، کلام وحیانی دیگری به پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، نازل نشده با مفاد آیهٔ 3 سورهٔ تحریم در تضاد است.

سلام ،این ادعای آیه 27 سوره کهف است امّا اینکه چه تضادی با آیه 3 سوره تحریم دارد و مفادش را چگونه برداشت کردی؟ استدلال کن

علیرضا یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:23 ب.ظ

سلام
در مورد آیه 89سوره نحل من دیدم که برخی برداشت می کنند که در آیه89نحل قران تبیان هر چیز خوانده شده و سیاق آیه نشان می دهد که تبیان بودن قرآن ناظر به همان موضوع قیامت است که مورد اختلاف و انکار مشرکان مکه بود؛ بنابراین نظر به این که خود قرآن تبیان است و همان موضوع قیامت را که مورد اختلاف و انکار مشرکان مکه برای آنان بیان می کند و تبیان بودن پیامبر هم چیزی جز قرائت و تلاوت قرآن بر آنان نیست.
این دیدگاه رو چطور می بینید؟

آیا شما این روایت رو قبول دارید:(قرآن بر چهار نوع است: عبارت، اشاره، لطائف و حقایق. عبارت مخصوص عموم مردم، اشاره برای خواص و لطائف برای اولیا و حقایق ویژه پیامبران است).

اگر این روایت مورد قبول باشد در آن مشخص نیست که اشاره یا لطائف و یا حقایق چیست و چه فرقی با هم دارند؟

سلام به جای اظهار راِی کامل دقیق ، روش خودم رو توضیح میدهم
1- ابتدا باید تحقیق کنی که مبین، تبیان، بیان، مبیّن، بیّن که همگی پنج صفت از صفات آیات قرآن و از یک ریشه هستند از نظر معنوی چه تفاوتی با هم دارند و دقیقا معنی "تبیان" چیست.
2- انسان برای استدلال نیاز به صغری و کبری دارد ، خوب وقتی میگوییم سیاق آیه نشان می دهد که فلان ... در تفکرمان آیه را صغری و سیاق را کبری می انگاریم امّا ممکن است آیه کبری و سیاق صغری باشد یعنی چه ! یعنی سیاق آیه مصداقی از آن اصل کلی باشد.
به نظرم اصل بر آن است که هر جمله ای با مفهوم کامل فارغ از سیاق است مگر آنکه نشانه ای داشته باشیم تا به سیاق محدودش کنیم من همه چیز در این دنیا مربوط به هم و توحیدی میبینم (همه چیز دنیا مربوط به همه چیزش است) سر سلسله توحید و نظم کامل در جهان قرآن است که اصطلاحا آیاتش مقام جمع الجمع دارد( حداکثر معنی در هر جزئش جمع شده است)

نمونه ای از اینکه سیاق کبری است : آیا میتوانیم بگوییم در آیه 191 بقره که با عبارت وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ ... 191 شروع شده هر گاه راه داشت هر کافری را میتوان کشت؟ هرگز زیرا "هم" در واقتلوهم جزئی از سیاق آیه قبل است و مرجعش در آیه قبل " وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ 190" الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ میباشد . پس اگر آیه را از بلاغت اختصارش بیندازیم در واقع میگوید
وَاقْتُلُو الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ
هر کجا بر ایشان (کسانی که با شما کشتارمیکنند) دست یافتید آنان را بکشید .

حال پرسش اینجاست در این دو آیه

الَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ اللّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یُفْسِدُونَ ﴿88﴾ وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ ﴿89﴾
چه نشانه ای عبارت مورد نظر را به سیاقش محدود میکند؟ در حالی که خلاف این است.

1- نَزَّلْنَا : فعل ماضی همراه استمرار و با خطاب ما اینگونه کردیم.. محصور به عمل شهادت در روز قیامت نیست. زیرا نمیتوان در حالت حکایت آینده (ویوم نبعث ..) سخن از گذشته زیر مجموعه گفت. بلکه اصل بودن ، مبنا بودن عبارت را در گذشته میرساند.
2- شیءٍ : دارای تنوین ،نکره است ، اگر مقصود هر چیزی در موردموضوع قیامت، بود باید میگفت: لِّکُلِّ الشَیْءٍ (معرفه میآورد) زیرا منطقا صغری که پس از کبری معلوم می آید نمیتواند نکره باشد، به دیگر بیان تابع معرفه، لاجرم معرفه است.

امّا در مورد چهار جزء روایت باید هر جزئش رو مقیّد به آیه یا آیاتی از قرآن کرد تا مستند شود. بله در روایت توضیح وجود ندارد، ولی آنچه در عمل حس میکنیم برداشت کاملا قشری تا رمزی پیامبران است یعنی از عبارت تا حقیقت های مکنون، امّا اینکه اشاره و لطیفه در بین این دو حد چه مرزی دارند را نمیتوانم بگویم

ali دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:19 ب.ظ

سلام دوست عزیز.آیا میشه فتوای مجتهدین و مراجع رو نقد کرد؟من چند وقت پیش با کسی بحث میکردم در مورد یک مساله ای و اون شخص سخن از فتوای یکی از مجتهدین در این باب به میان آورد و من در جواب گفتم این فتوا قابل نقد هست ایشون با تعجب و تمسخر به من گفت "فتوا رو که نمیشه نقد کرد!"چون حاصل تفقه یک فقیه جامع الشرایط هست و امری است مقدس و معنوی.بعد از این قضیه این سوال برای من پیش اومده آیا حقیقتا نمیشه فتوا رو نقد کرد؟

سلام علی آقا
باید میگفتی همین حرف و رای شما رو میشه نقد کرد یا نمیشه؟! اگر گفت نمیشه وقتت رو حرومش نکن
شاید فتوای یک مرجع ، برای مقلدینش امری مقدّس و معنوی باشه به علت اینکه به هر حال آنها میخواهند هر فتوی صادره از او را هرچند بر خلاف عقل یا قرآن باشدبه نام او انجام دهند و چرا به نام او، ! چون تقلید یعنی اگر گناه اخروی داشت من مسئولیتش را بر گردن توی مرجع تقلید میاندازم و این کاملا مخالف عقل سلیم و قرآن است . شیطان نیز بار گناه پیروانش را نمیپذیرد چه رسد به انسان محتاج در روز قیامت!!!
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ ﴿166﴾

در ثانی علت ها و دلیل هایی عوامل باعث فتوا میشوند، فتوای هر مرجعی که مستقیما از آسمان نیامده ، خودش نیز میگوید حاصل تفقه است. امّا آنچه حاصل نیست، آنچه علت برایش نیامده، آنچه امر قدسی معنوی حکمت دار است و ما بدون پرسش اطاعت میکنیم امر خداست برای نمونه "إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ ..." در هیچ کجای قرآن علتی هم نیامده که چرا بر ما، لاشه و خون و گوشت خوک حرام شده است. این فتوای خداست و نمیتوان آن را نقد کرد باید گشت تا علتش را بیابید یا نیابید "انتم الفقراء الی الله"
متاسفانه مراجع تقلید خود را ملزم به توضیح و پاسخگویی مستندها و علت فتوایشان نمیبینند و این از مصیبت های اکثریت عالمان شرعمدار شرعندار مسلمان است.

علیرضا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:35 ق.ظ

با سلام
جناب قیدر آیا در آیه 3سوره سبا یا آیه61سوره یونس منظور از (کتاب مبین) هم قران هستند؟
اینکه می گویید:(کتاب مبین و لوح محفوظ و ام الکتاب را سه صفت از همین قرآن کاغذی میدانم) بر اساس چه دلیل و برهانی هست؟
(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ ---فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ )
(إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ---وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ)
(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ---فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ)
در این ایات به چه دلیل باید لوح محفوظ و ام الکتاب صفت قران کاغذی باشد؟

فرمودید که :(پس حداقل رمز بین خدا و رسولش در سنّت عملی وی (رکعات نماز اذکار نماز نحوه حج و...) از مقطعات ثابت میشود)
در این صورت کسانی که آیات قران رو با روایات تخصیص می زنند می توانند ادعا کنند که پیامبر ص با حروف مقطعه که رمز بین الله و رسول هست ثابت می شود.

همچنین جناب محمد موسوی عقیقی (همان طلبه امروزی) در وبلاگ لتعارفوا معتقد هستند که :1)پیامبر ص در نیمه اول دوره اغازین بهثت خود بر اساس اصالت العدم و (ما ینطق عن الهوی) احکام ثانویه جزئیه را بر احکام امضائیه تشریع کرد.
2)در نیمه دوم دوره آغازین بعثت که در مکه بود پیامبر وظیفه اش فقط و فقط بشارت و انذار بود و حق تشریع از وی سلب گردید و در زمان مکه خداوند با حکمی قرانی این مسئله را تایید بین کرد.
3) بر اساس آیاتی از قبیل(لا مبدل لکلماته) پیامبر نمی توانست اطلاق های لفظی و معنوی قران را تغییر دهد بلکه پیامبر وظیفه تشریعی اش فقط تشریع ثانویه برای احکام امضائیه بوده است.
این دیدگاه رو چطور می بینید؟

سلام
بله کتاب مبین، تبیان، بیان، مبیّن، بیّن همگی صفات آیات قرآن از یک ریشه هستند که در تفاوت مرزهای لطیف معنوی هر کدام با هم من نیز تحقیق جامعی نکرده ام
کاملا واضحه، در هر سه این آیات، دلیل و مدعی همراه هم هستند. آن که باید دلیل بیاورد مخالفان هستند که به چه حقی به تخیل پردازی در قرآن پرداخته اند! مگر این قرآن شامل هر تر و خشکی نیست مگر تبیان هر چیزی نیست پس چه اصل و مرجعی را در آسمان یا مصحف علی ع یا غیره از این کامل تر میپندارند.
در آیه اول شاهد داریم که "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" در هر سه آیه آیه هم "فی" برای مکان نیست بلکه برای توصیف خودش است زیرا نه تنها مستند قرآنی و ثابت اجماعی عقیده ای در بین مسلمانان دارد که خلاف عقل است خدا جسم کتابی "ام الکتاب و کتاب مکنون" را در نزد خودش نگاه دارد در این خلاف عقل بودن دلایل بسیاری میتوان اقامه کرد.

کسانی هم که آیات قران رو با روایات تخصیص می زنند ، توجه نمیکنند که معصوم و ثابت را با غیر معصوم و غیر یقینی روایت محدود میکنند، هیچ روایتی، سنّت پیامبرمان نیست بلکه روایت تنها ابزار خطاکار حاکی از سنّت است. ببینید اگر قسمتی از دانش روابط تمام وقایع جهان از ازل تا ابد و دیگر علوم هم در قرآن خصوصا مقطعات باشد عقلا تنها میتوان مواردی از سنّت پیامبر که سنّت جاری خدا در ادیان گذشته به شکل کامل است را برای پیامبر از مقطعات ثابت کرد در ثانی عبارت "لا مبدّل لکماته" شامل همه روایات میشود زیرا روایت متواتر هم مساوی مقطعات نیست. از روایت غدیر قطعی و متواتر تر که همچون مقطعات متواتر لفظی نیست!

بله با آقای عقیقی حضوری آشنایی دارم هر دو به رد کاستن از رکعات نماز در سفر در دو جلسه جداگانه در انجمن اسلامی مهندسین در دو هفته متوالی اقدام کردیم البته از دید خودش و دید خودم ، این دیدگاه نوعی از شریک قائل شدن برای خداست،
و نوع دیگرش رو آقای مجتهد شبستری هر هفته پنجشنبه ساعت 11 صبح در مباحث فلسفه زبانش در حسینیه ارشاد با این عنوان که معنا از خدا و لفظ قرآن از پیامبر بود میگه . یک جلسه نیست که این ایدشو تکرار نکنه سری به اونجا بزنید تصدیق خواهید کرد. در حالی که آیات بسیاری پیامبر ص را تنها پیامبر،تنها رسول، تنها ابلاغ کننده و از این دست توصیف میکند. عبارت "ولا یشرک فی حکمه احدا" هم هیچ جای امّا و اگری نگذاشته

علیرضا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:10 ق.ظ

با سلام
جناب قیدر ؛ مطالب قبلی در مورد آیات صیام رو از طرفداران احمد صبحی منصور نگرفتم و بلکه از جایی دیگر نقل کردم.
حال به این مقاله در مورد روزه با عنوان (سه روز یا سی روز؟) دراین آدرس مشاهده کنید :
http://neeloofar.org/arashsalim/1085-280494.html
که مطالبی در مورد معنای (أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ) دارد.

سلام جناب علیرضا و تشکر،

علیرضا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:23 ب.ظ

با سلام
جناب قیدر ؛ منظور از أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ در ایه184بقره چیه؟
به آیات183و 184بقره استناد می کنند که روزه بر مسلمانان هم فرض می شود همانطور که بر گذشتگان فرض بوده است. ایام معدود (چند روز)... در اینجا اشاره به روزه در ماه رمضان نیست چون فراتر از «ایام معدود» یه حساب می آید که یک دوازدهم سال است.
و بعد به ایه185بقره استناد می شود که در این آیه روزه از چند روز به یک ماه (ماه رمضان) ارتقا پیدا می کند. نکته ای اول این است که بین نزول این دو آیه که پشت سر هم اند بایستی فاصله ی زمانی زیادی باشد. دوم اینکه حکم هم کمی متفاوت است: هرکدام از شما که حاضر است، این ماه را روزه بدارد.

در آخر نتیجه می گیرند که همانطور که متوجه شده اید در واقع با دو حکم روزه مواجه ایم: یکی به مدت چند روز که فرض آن برگذشته گان هم بوده و ساقط شدنی نیست و اگر فردی هم نتواند روزه بگیرد بایستی به کفاره آن مستمندی را سیر کند. و حکم دیگر مختص مسلمانان است و به دلیل نزول قرآن در ماه مبارک رمضان، که عدم توانایی در به جا آوردن آن مانند حکم قبل کفاره ایی ندارد.
گفتنی است که این دو حکم در همدیگر ادغام شده و حکم کلی روزه این چنین است: مسلمانان ماه رمضان را روزه می گیرند که چند روزی از آن روزه ی فرض است و عدم انجام آن چند روز کفاره دارد.

نظر شما در مورد این برداشت چیست؟

یه مقدمه : قوی ترین جریان قرانیون همین "اهل القرآن" بصورت سایته که تحت رهبری دکتر احمد صبحی منصور از آمریکا کارولینای شمالی رهبری میشه در مقاله "صیام رمضان بین الاسلام والفقه السنى" نظراتش رو آورده در فیس بوک هم که بیشتر تابعین فارسی زبانشون در "اهل القرآن به فارسی" جمع هستند بحث هایی با هم داشتیم خوب قرآنیون گروه های پراکنده و نظرات پراکنده و متضاد در جهان دارند حتّی همه هم منکر سنّت پیامبر به شکل کامل نیستند منبع شما کجاست؟

1- ایام معدود عبارت فارسیه، معدودات میتونه از سه به بالا باشه حدی نداره
2- تا آنجا که من از بحث در فیس بوک با تابعان اهل القرآن فهمیدم مسلمان را به علت عبارت قرآنی "یطیقونه فدیه"مختار بین دادن سیر کردن مسکین یا روزه گرفتن میدانند یکی از این دو نه اینکه بگویند "اگر فردی هم نتواند روزه بگیرد" که شما گفتی
3-"چند روزی از آن روزه ی فرض است" خیلی عجیبه که چطور به این تخصیص از کل رسیده اند با توجه به اینکه تنها آیات ظاهر قرآن را حجت میپندارند و منبع اجماع تمام مسلمانان و تواتر و سنّت قطعیه را وقعی نمیدهند!

البته هر کس شهادتین بگوید مسلمان است هرچند منحرف و منکر باشد و مقاله استاد صبحی منصور نیازمند بررسی دقیقه، و ناگفته نماند که صبحی منصور مطالب حق بسیاری در رد احادیث صحیح بخاری و خرافات وهابی ها دارد
و در مواردی هم مثل خرافه کاستن از رکعات نماز در سفر هم عقیده هستیم البته با دو روش متفاوت!

علیرضا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:14 ب.ظ

با سلام
جناب قیدر ، این می فرمایید:(قرآن کل علم خدا به صورت ظاهر عربی و باطن رمزی است) منظور از باطن رمزی چیست؟ مثلاً به چه دلیل حروف مقطعه باید حروف رمزی باشد؟
نظر مرحوم غروی در مورد حروف مقطعه را چطور می بینید؟
با تشکر

سلام نظر مرحوم غروی رو بررسی نکردم

آیه 59 انعام قرآن را کل علم خدا میداند. آیا کل علم خدا همین معانی عبارت های ظاهری است ؟ قطعا نه پس بایدروابطی باطنی در قرآن موجود باشد.
آیه 27 کهف یکی از دو واژه "ملتحد" در قرآن را دارد و میگوید تمام قرآن پناهگاه مورد استفاده (ملتحد) پیامبر است. و هیچ قیدی را بر این اطلاق در تمام قرآن نداریم پس ملتحد معنوی تمام قرآن را شامل میشود. مقطعات از قرآنند پس ملتحد معنوی هم هستند با توجه به اینکه وحی دیگری بر پیامبر غیر قرآن نیامده است پس حداقل رمز بین خدا و رسولش در سنّت عملی وی (رکعات نماز اذکار نماز نحوه حج و...) از مقطعات ثابت میشود . حداقل...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد