قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

الروایت المکتوبه لیسو ابدا بلاغا مبینا

نهی الله رسوله اذ یقال الی الان لنا : " قل اطیعو الله و اطیعو الرسول ... وما علی الرسول الا البلاغ المبین"   54 نور  
و امّا الروایات المکتوبه عندنا لیسو ابدا  بلاغا مبینا  فالنتیجه الجزئیه  للمتفکرین و لا للمتزمّتین الفریقین هکذا
٭ و ما علی الرسول اصدار الروایات التی یکتبون بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله و رسوله فاطیعوا!!!

دخالت هرمنوتیک در قرآن یا فهم مشرکانه از آن

هرمنوتیک ریشه ای یونانی دارد هرمس در اندیشه چندین خدایی یونانی، وظیفه ای مشرکانه دارد. وی باید واسطه ای بین خدایان و آدمیان باشد تا کلمات خداگونه آنان را به کلمات فهم پذیر آدمیان بدل کند! هرمنوتیک در عمل، بعد از رنسانس اروپا درابتدای قرن 18م شکل گرفت زیرا مردم میخواستند در فضای باز ایجاد شده به مطالعه کتاب مقّدس بپردازند امّا فیلسوفان بی خدا باز پیش قدم شدند! پندار من همچنان این است(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ  )
غالب خود شرع مدار پنداران (علماء اسلامی!) جهان اسلام دلالت واژگان قرآن را درعمل یا برخی در نظر گمانی میپندارند ( یعنی قرآن قطعی الصدور از جانب خدا ولی ظنّی الدلاله است) که باید با عوامل خارجی تفسیر و تاویل شود توهم های هرمنوتیکی هم همین را دنبال میکند 

 

یکی از راه های درست جلوه دادن یک رفتار غیر اخلاقی یا نامعقول یا مضرّ تغییر نام آن است .

 

از مظاهر بارز آن میتوان  پرداخت به بیحجابی که رفتار کنیزان و فرومایگان بوده است را fashion  بنامند یارفتار غیر انسانی لواط  که داستان عذاب سخت لوطیان را به ذهن میآورد به قهرمانی و مردانگی (guy) تعبیر کنند یا در مورد گفتار حاضر، شرک در فهمیدن کلام خدا که او با عباراتی چون" إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ "وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا "لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ " ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ"  و... به شدّت به آن تاخته است  hermeneutic بنامند 

 

 

خود معترفم به اینکه تفسیر و تاویل متون ادبی و حقوقی و ... انسانی ناخودآگاه در حصار فهم هر نویسنده و مخاطب از تاثر او نسبت به  

 

زمانه اش ، جامعه اش،  فرهنگش،  تربیت دوران کودکی و خاطراتش  

 

متفاوت از نویسنده و مخاطب دیگر است. پس شراکت دادن این عوامل میتواند ما را  در فهم بهتر نیّت یا نیّت های نویسنده و یا  دیگر حواشی 

 

 متن یاری رساند امّا قرآن معجزه کلامی است و با هر متن بشری متفاوت ! برای شرح آن میتوانید به مقاله

"چرا قرآن روایت نیست"

که 
در مخالفت با مقاله "چرا قرآن روایت است" شبستری در همین وبلاگ انتشار داده ام مراجعه کنید 

 

 

 مشکل بنیادی من با مبلّغان هرمنوتیک که در ایران مجتهد شبستری ( نویسنده کتاب "هرمنوتیک، کتاب و سنت" و سخنران جلسات مرتبط 10 صبح هر پنجشنبه حسینیه ارشاد) پیشتاز آنان است این است که نظریاتشان در زمینه گمانی پنداشتن ذاتی فهم قرآن ( تاویل یا هرمنوتیک فلسفی) و چه در زمینه تلاششان برای استفاده از عوامل غیرمعصومانه خارج قرآنی در جهت ارائه فهم نسبی از قرآن ( تفسیر یا هرمنوتیک نوین) با روش صریحی که خدا در قرآن برای فهم کتابش در آیات بسیاری ارائه میدهد تضاد دارد  آنها میگویند: "زبان بیش از نشانه هاست" پس تا مباحث هرمنوتیک در مورد زبان قرآن به عمل نیاید فهم از قرآن توهّم است. 

 
من میگویم: زمانی میتوان نظریه ای را در مورد چیزی پذیرفت که آن نظریّه با خود آن چیز در مخالفت نباشد پس سازگار باشد.

گیریم شما مباحث هرمنوتیک را قبل از خواندن قرآن مو به مو اجرا کردید پس از آن با مفاد آیات قرآن  که صرف و نحو و فصاحت و بلاغت موجود در کلمات عربیش ( هدف از وضع همه این 4 تا جهت مفاهمه بوده است و نه هدف دیگر) در جهت دور ریختن این پیش فرض های مشرکانه شما در فهم ( فهم هرمنوتیکال) آمده باشد چه میکنید؟
مثل رفتارشما با قرآن مانند کسانی است که در عزای دوستشان جملگی لباس سیاه (هرمنوتیک) بر تن کرده باشند و به جز چند نفر که میگویند در متن وصیّت دوستمان آمده است که در عزای من لباس سیاه بر تن نکنید و گریه نکنید و غیره  و شما بر آن چند نفر خشمگینانه بتازید که او غلط کرده است ما به احترام او لباس سیاه بر تن کرده ایم و حفظ احترام مرده واجب است!

بیش از این سخن را به درازا نکشم خدای قرآن خود میگوید"
وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرًا " من خود تفسیر خودم ، قرآن نیازمند تاویل درونی است  و تاویل همان استفسار آیات متشابه با هم است نه تفسیر!  نه استفاده از تاریخ و روایت و داستان و انحصار در شان نزول ها و ادبیات عرب عامیانه و هر عامل خارجی دیگر که خواننده را به سمت 3 بیراهه میبرد :
تحریف به کتمان معنا ، تحریف به تضییق معنا ، تحریف به توسعه معنا  

 


         

 


 

وظیفه وام داران تفکر قرآنی، پس ازخادم القرآن علامه صادقی تهرانی چیست؟

دوستی  برایم  دو نقد بر افکار صادقی تهرانی ره را فرستاد که پس از مطالعه به شدت در فکر رفتم  حتی بیشتر از زمانی که  نقد میلانی و پاسخ مشترک دوستان نورانی و ساداتی و عباس زاده و چراتیان که بر آن نوشته بودند  که زمان بسیاری گذاشته بودم و هر دو  متن را به تمامی و با دقت خوانده  بودم. امّا  این دو نقد یکی با عنوان "پادشاه لخت" اثر  سهند صادقی  و دیگری "صادقی تهرانی در ترازوی نقد" اثر  سجاد واعظی بود. بسیار برآشفتم  و ناراحت از آن بودم که این دو که زمانی را در بحث  حضوری با استاد گذراندند چرا در زمان زنده بودن او (( آن مرد بزرگ که به شخصه قدرش را ندانستم  چندین بار و هر بار گفت نظراتت را مکتوب کن تا با هم صحبت کنیم))  بله در زمان  فعالیت او  این متون را ننوشتند . میترسیدند یا میاندیشیدند که شاید در آینده نظراتش به کل متحول شود! و یا  علت دیگری داشت؟

به هر حال   امروز وظیفه ما  پس از آن یگانه دهر و دوران، علامه صادقی تهرانی چیست؟  که شک ندارم  ملت مرده پرست ما ، در قرون آینده آهسته آهسته قدر او را بیشتر خواهند دانست و روزگاری در آینده همچون معلم اوّل و ابن سینا و ملاصدرا  و ... به جای تفکر در مبانی قویم و آراء دقیق او که وابسته به یگانه کلام شاهکار خدا ، قرآن بود، باز این تفریط کاران افراط کار  از او نیز بتی خواهند ساخت که عده ای نظراتش را بپرستند به جای آنکه تحلیل کنند، و باز از کسی که مخالف تقلید بود ،  و میگفت با دلائل قوی بپرسید،  تقلید کنند!!! 
بگذریم.  درد هزار است و درمان یکی   وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا ﴿82﴾

 
و امّا وظایف ما
 1- ایجاد پاسخ های اقناعی در تقویت هر موضوع قرآنی از صادقی تهرانی ره :  

در هنگام خواندن کتابهای صادقی خصوصا گفتگوها و مباحثات او با عموم یک موضوع همواره در ذهنم بود. اینکه چرا او گاه به یک آیه یا یک دلیل یا دو یا سه دلیل یا همین حدود در جهت معارضه با مخاطبش یا مخاطبین برمی آمد و بسنده میکرد. این در حالی است که نه تنها مردم عادی ما که علماء ما هوچیگرا و ظاهر بین هستند یعنی به کثرت ادله مخالف بسیار اهمیت میدهند تا به قوّت یک دلیل تا چند دلیل و ادله ، پس باید آنان را بمباران کرد یعنی با تعداد زیادی استدلال هم سو محاصره یشان کرد تا در فرار کردن عاجز شوند و زمین بخورند این روش را پاسخ دادن اقناعی نامیده ام.
این روش را در ارائه "خرافه کاستن از رکعات نماز در سفر" در انجمن اسلامی مهندسین به کار بردم و لذت نتیجه سودمندش را چشیدم. به شنوندگان گفتم ایمان دارم که شما دست از عقیده شایع نماز مسافر در عمل برنخواهید داشت. من نیز از عقیده ام دست بر نمی دارم تا زمانی که نه تنها یکی از دلیل ها بلکه تمام ادله مرا یک به یک مخدوش و بی پایه کنید. این گوی و این میدان و چون شنوندگان هر کدام تنها میتوانستند بخشی از ادله را نقد کنند بیشترشان با عصبیّت در تلاش ذهنی افتادند. البته برخی نیز منصفانه و ضمنی کوتاه آمدند.
سودمندی این روش در آن است که اگر ذهن مخالف چند استدلال ما را رد کرد شاید در بازه زمانی زیاد این تلاش ، وجدانش حرکتی کرد و شاید یکی از چندین استدلال عقلی و قرآنی به سلیقه و مذاقش بیشتر خوش آمد و قبول کرد هر چند ناخودآگاه وجدانی و پیش خود!!!

2- تبدیل متن های نوشتاری اصول و مبانی فکری قرآنی از صادقی تهرانی ره به زبان علم ( نمودار، هندسه، نماد های ریاضی): 

نموداری ضعیف درباره ظنی الدلاله یا اقطع الدلاله بودن قرآن تهیه کرده بودم و به حضور صادقی تهرانی ره بردم و از او نظرش را پرسیدم. استقبال کرد و گفت کاملش کنم، آن زمان تنها فکرم نموداری کردن مبانی فقه گویای قرآن در برابر فقه انسانی موجود بود. ولی امروز به تمام ابزارها خصوصا هندسه و اینفوگراف ها و منطق جدید( نمادی، گزاره ای ، ریاضی) میاندیشم. باید کاری کنیم که برداشت های سطحی و غیر مطابق با کلیّت اندیشه  استاد از نوشتارهایش نشود. البته همه ما امّت قرآنیم چه بسا صادقی تهرانی ره هم خطاهایی در تفکر داشته .شکی نیست که همه ما خاکستری رنگیم این قرآن است که سفید است. چه اینکه اگر اراده ای خارجی از سوی خدا در ائمه ص ما نبود شخص آنها هم سفید نبودند.(هیچ روایتی از ایشان ص هم سفید نیست)

  3- در برابر تحریف نظرات علامه صادقی تهرانی سکوت نکنیم:
 

برخی به عمد و بیشتر نادانسته مطالبی را به صادقی تهرانی ره  نسبت میدهند که نظر او نبوده است برای نمونه گفته اند: " حاج آقا (صادقی تهرانی ره) با ظنی الدلاله بودن قرآن به شدت مخالفت میکرد پس میاندیشید که قرآن قطعی الدلاله است"  در حالی که او هرگز مدافع این نبود که قرآن تنها قطعی الدلاله است. بلکه در جایی گفته است: " ... این قرآن که اقطع دلالات است، ابین البیان است ..."   توضیح کوتاهی میدهم تا عمق مطلب مشخص شود.
1- اول اینکه او فردی خودساخته بود و خانواده و دانشگاه و حوزه و جو عربستان و نجف و قم و غیره او را نساخته بود، اصطلاحاتش نیز خود تعریف ، بازتعریف و مطابق با قرآن و واقع بود از این جهت اصطلاحات مثلا فلسفه اسلامی! را غیر مطابق با واقع و مردود می دانست.

2- اگر ما در فلسفه یا کلام یا  اصطلاحا فقه اسلامی! یا ادبیات عرب و یا در قالات و قیلات به نام اصول فقه!  اصطلاحی را جعل کنیم که قبلا خدا در آن مورد در قرآن اشرف، در آن مورد یک اصطلاح یا اصطلاحاتی را وضع کرده باشد. در این صورت اصطلاحمان یا غلط است یا دارای خطاست و یا ناقص (قطعی الدلاله) است یعنی مفهومش کاملا مطابق با واقع آن نیست.  در حالی که اصطلاح خدا از تمامی جهات دربردارنده موضوع یعنی اقطع الدلاله است.


دوستی را ...که زمانی برای صادقی تهرانی ره سینه چاک میکرد و دوباری تا جایی که اطلاع دارم ، خمسش را حضورا به آقای صادقی ره داد تا او خرج چاپ کردن کتابهایش کند و به شدت از او دفاع میکرد تا جایی که تعجب میکردم و گاه از دفاع غلوآمیز او ناراحت میشدم و به فکر میرفتم که تب تند زود سرد میشود. پس از  مدتی  در جلسه ای دیدم  گفتگو پیش آمد و نظر آقای صادقی را در رد  نظر یکی  دیگر از برادران متذکر شدم با کمال تعجب گفت بعد از بیانیه سال 86 من دیگر به نظرات ایشان کاری ندارم و از آراء قرآنی جوادی آملی تبعیت میکنم!!! به شدت تعجب کردم که  چه برداشتی از آن بیانیه  داشته است که جریان  اصیل  استدلالی قرآنی را کنار گذاشته وبه روایت پناه آورده!  بگذریم که درد بسیار است و درمان یکی 

از تمامی نقدها استقبال میکنم هرچه در دل داشتید بگویید هرچند تند باشد پذیرا هستم و در ضمن اگر مورد  اضافی 4 و 5 و ... به این گفتار به نظرتان رسید در تکمیل اندیشه کاربردی ام گوشزد کنید لطف است.