قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

دخالت هرمنوتیک در قرآن یا فهم مشرکانه از آن

هرمنوتیک ریشه ای یونانی دارد هرمس در اندیشه چندین خدایی یونانی، وظیفه ای مشرکانه دارد. وی باید واسطه ای بین خدایان و آدمیان باشد تا کلمات خداگونه آنان را به کلمات فهم پذیر آدمیان بدل کند! هرمنوتیک در عمل، بعد از رنسانس اروپا درابتدای قرن 18م شکل گرفت زیرا مردم میخواستند در فضای باز ایجاد شده به مطالعه کتاب مقّدس بپردازند امّا فیلسوفان بی خدا باز پیش قدم شدند! پندار من همچنان این است(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ  )
غالب خود شرع مدار پنداران (علماء اسلامی!) جهان اسلام دلالت واژگان قرآن را درعمل یا برخی در نظر گمانی میپندارند ( یعنی قرآن قطعی الصدور از جانب خدا ولی ظنّی الدلاله است) که باید با عوامل خارجی تفسیر و تاویل شود توهم های هرمنوتیکی هم همین را دنبال میکند 

 

یکی از راه های درست جلوه دادن یک رفتار غیر اخلاقی یا نامعقول یا مضرّ تغییر نام آن است .

 

از مظاهر بارز آن میتوان  پرداخت به بیحجابی که رفتار کنیزان و فرومایگان بوده است را fashion  بنامند یارفتار غیر انسانی لواط  که داستان عذاب سخت لوطیان را به ذهن میآورد به قهرمانی و مردانگی (guy) تعبیر کنند یا در مورد گفتار حاضر، شرک در فهمیدن کلام خدا که او با عباراتی چون" إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ "وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا "لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ " ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ"  و... به شدّت به آن تاخته است  hermeneutic بنامند 

 

 

خود معترفم به اینکه تفسیر و تاویل متون ادبی و حقوقی و ... انسانی ناخودآگاه در حصار فهم هر نویسنده و مخاطب از تاثر او نسبت به  

 

زمانه اش ، جامعه اش،  فرهنگش،  تربیت دوران کودکی و خاطراتش  

 

متفاوت از نویسنده و مخاطب دیگر است. پس شراکت دادن این عوامل میتواند ما را  در فهم بهتر نیّت یا نیّت های نویسنده و یا  دیگر حواشی 

 

 متن یاری رساند امّا قرآن معجزه کلامی است و با هر متن بشری متفاوت ! برای شرح آن میتوانید به مقاله

"چرا قرآن روایت نیست"

که 
در مخالفت با مقاله "چرا قرآن روایت است" شبستری در همین وبلاگ انتشار داده ام مراجعه کنید 

 

 

 مشکل بنیادی من با مبلّغان هرمنوتیک که در ایران مجتهد شبستری ( نویسنده کتاب "هرمنوتیک، کتاب و سنت" و سخنران جلسات مرتبط 10 صبح هر پنجشنبه حسینیه ارشاد) پیشتاز آنان است این است که نظریاتشان در زمینه گمانی پنداشتن ذاتی فهم قرآن ( تاویل یا هرمنوتیک فلسفی) و چه در زمینه تلاششان برای استفاده از عوامل غیرمعصومانه خارج قرآنی در جهت ارائه فهم نسبی از قرآن ( تفسیر یا هرمنوتیک نوین) با روش صریحی که خدا در قرآن برای فهم کتابش در آیات بسیاری ارائه میدهد تضاد دارد  آنها میگویند: "زبان بیش از نشانه هاست" پس تا مباحث هرمنوتیک در مورد زبان قرآن به عمل نیاید فهم از قرآن توهّم است. 

 
من میگویم: زمانی میتوان نظریه ای را در مورد چیزی پذیرفت که آن نظریّه با خود آن چیز در مخالفت نباشد پس سازگار باشد.

گیریم شما مباحث هرمنوتیک را قبل از خواندن قرآن مو به مو اجرا کردید پس از آن با مفاد آیات قرآن  که صرف و نحو و فصاحت و بلاغت موجود در کلمات عربیش ( هدف از وضع همه این 4 تا جهت مفاهمه بوده است و نه هدف دیگر) در جهت دور ریختن این پیش فرض های مشرکانه شما در فهم ( فهم هرمنوتیکال) آمده باشد چه میکنید؟
مثل رفتارشما با قرآن مانند کسانی است که در عزای دوستشان جملگی لباس سیاه (هرمنوتیک) بر تن کرده باشند و به جز چند نفر که میگویند در متن وصیّت دوستمان آمده است که در عزای من لباس سیاه بر تن نکنید و گریه نکنید و غیره  و شما بر آن چند نفر خشمگینانه بتازید که او غلط کرده است ما به احترام او لباس سیاه بر تن کرده ایم و حفظ احترام مرده واجب است!

بیش از این سخن را به درازا نکشم خدای قرآن خود میگوید"
وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرًا " من خود تفسیر خودم ، قرآن نیازمند تاویل درونی است  و تاویل همان استفسار آیات متشابه با هم است نه تفسیر!  نه استفاده از تاریخ و روایت و داستان و انحصار در شان نزول ها و ادبیات عرب عامیانه و هر عامل خارجی دیگر که خواننده را به سمت 3 بیراهه میبرد :
تحریف به کتمان معنا ، تحریف به تضییق معنا ، تحریف به توسعه معنا  

 


         

 


 

واژه های مطلق و چند معنایی را بی دلیل مقید نکنیم

نمونه اول:  واژه نکاح

شخصی میگفت : آخر در کجای قران از ازدواج موقت صحبتی شده چرا دنباله روی این آخوندا میشی؟! 

 گفتم : اولا شما بگو در کجای قران در مورد ازدواج دائم صحبتی شده؟ هرجا صحبتی شده بحث نکاح است  که مطلقا شامل قراردادی دائم و موقت است . و ثانیا در آیه 24 نساء عبارت" فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ" نشان دهنده ی ازدواج موقت با تمام زنان علاوه بر اسرا و کنیزان قراردادی است زیرا عبارت "کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ " زنان عادی نامحرم و مجرد را نیز شامل میشود.  

 نمونه دوم: ولایت فقیه  

در حدیثی که از آن ولایت ولی فقیه را برداشت کرده اند  عبارت"رواة حدیثنا" دلیل بر نیابت عامه راویان فقیه است و نه راوی فقیه

نمونه سوم: واژه ناموس 

واژه ای است دارای چند معنا که مصداق خاص خواهر و مادر و همسر و دختر و خانواده به خود گرفته است اما واژه ای است یونانی که وارد عربی شده وبه معنای: اصالت ،غرور ،سیاست ،شرف ، آبرو ،قانون الهی ،عصمت ،شهرت است ودر تقسیم نوامیس پنجگانه شامل مال،جان،آبرو،عقل،اقتصادوکاری میشود.

 

نمونه چهارم : جُنُب 

در استفاده متشرعه معنای آن کسی است که منی از او خارج شده یا عمل جنسی انجام داده است اما در اصل به معنای دور شده است مکانی زمانی معرفتی جسمی پاکی و...که در آیه 36 نساء میفرماید: وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ...وَالْجَارِ الْجُنُبِ  یعنی وبه همسایه دور(مکانی) نیکی کنید. 

 

بررسی اتهام دستور تجاوز به زنان شوهرداری که به غنیمت گرفته شدند

آن  شخص کافری که نوشته "اونقدر استقلال فکری داریم که مثل شما امام و ارباب و مرجع تقلید نداشته باشیم. "
خوب نوشته چون واقعا مسلمانی که اعتقادشو با استدلال قبول نکرده باشه و دلی و احساسی مسلمان باشه در مواقع بحث از ریشه افکار و ضروری های زندگی  بدرد لای جرز میخوره .
اما جوابشو بدهم اینکه گفته "آیه 24 سوره نساء کاملا آشکارا مسلمانان رو دعوت به تجاوز به زنان شوهرداری که به غنیمت گرفته شده میکنه" لااقل یکبار معنی آیه قبل رو میخوندی بعد میرفتی این تهمت بی پایه رو از جایی مثل کاوه روم کپی پیست میکردی آیه میگوید زنان شوهردار و یا زنان پاکدامن بر شما حرامند مگر زنان شوهر داری که پس از اینکه به اسارتتان درآمده اند میخواهند  مسلمان و با شما همسر باشند یا  زنان  بدون شوهر پاکدامنی که   در تحت یک قرارداد(غیر اسارتی)  با شما هستند ( مثلا منشی خانوم با روابط عمومی بالا که میخواد به روابط  قلبی و صد البته به خصوصی پایین تبدیل بشه !)  میخواهند با شما همسر باشند در این حال حرام نیستند. ( البته با پاسداری از شرط های دیگری که در آیه 24 و 25 است) 

 

 1-  پاسخ دهید که کجا ی  قرآن گفته ای مسلمانان تجاوز کنید؟  (اسلام قرآن است و نه تاریخ مدعیان مسلمانی)

   

2- شما کافران اگر یک مسلمانی را در جنگ به اسارت خودتان در بیاورید و اصلا  این انسان  اتفاقا  ، زن من باشه و زن من بخواد با توی کافر که چیزی به عنوان ازدواج  روقبول نداری یا با یک مسیحی یا یهودی ازدواج کنه حاضر نمیشی؟ 
  آیا اصلا پس از این عمل ،  من زنم رو به همسری قبول دارم؟!!!
   دربین ما مسلمانان ازدواج با واژه احل یا نکح  یا  زوج    پیمانی است که براساس قران شرطش رضایت دو طرف و هم کفو بودن  "الطیبات للطیبین و الخبیثات للخبیثین" و موارددیگر است شاید توی کافر تجاوز رو ازدواج میدونی نمیدونم  براین اساس این اسیر زن ابتدا باید به رضایت خودش و قلبا و عقلا شهادتین بگه مسلمان بشه در ثانی تمایل به ازدواج داشته باشه

  

3- در خود آیه هم قید  مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ ،در حالی که نگهدارنده ی پاکی بوده و زناکار نباشید" هم قید شده است. و در آیه 25 هم "محصنات غیر مسافحات"   با این قید چه کار میکنید؟  بی  دین ها و دین زده ها پاسخ دهند

4-در آیه دیگری هم  اصل را ایمان و جدا شدن از عقیده شرکی گذاشته  و آنجا هم براساس اصل کفو بودن است و نه تجاوز !
«ولا تنکحوا المشرکات حتی یؤمن و لامه مؤمنه خیرما من مشرکه ولو اعحبتکم ولا تنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم» (بقره ۲۲۱)
«و زنان مشرک را به همسری خود درنیاورید، مگرآنکه ایمان آورند و کنیزی مؤمن بهتراست از زن آزاد مشرک، هرچند شما را از او خوش آید و (زنان مسلمان را) به همسری مشرکان درنیاورید، مگرآنکه ایمان آورند و برده ای مؤمن بهتر از مرد آزاد مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. 

 

5- حتی خلاف این اتهام هم در قرآن آمده و از آن  نهی شده است . نهی از واداشتن کنیزان به فحشا:
«و لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصناً لتبتغوا عرض الحیوه الدنیا و من یکرههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحیم» (نور ۳۳)
«و زیردستانتان  را  اگر عزم  عدم هرگونه ارتباط دارند، به سرکشی از پیمانان با آنها  وادار نکنید که سود های دنیایی را  به دست آورید و هرکس ایشان را اجبارکند، بداند که خداوند پس از این درخواست سرکشانه از پیمان  به اکراه آمرزگار مهربان است.» 

 

6- امّا  می ماند اینکه چرا عبارت "ملکت ایمان ..." را الهی قمشه ای و دیگر  مترجمان ومفسّران ظاهر اندیش  هوچی گرا به  "برده"  و یا موجودی همچون حیوانی در مالکیت  ترجمه کرده اند  که خود واژه ای ناپاک و ناسازگار با کرامت انسانی فارغ از هر دین و آئینی است  و 13باردرقرآن کریم با تفاوت درضمیر (هم- ک- کم) به کاررفته است و بلکه ایمان به فتح الف جمع یمین و به مفهوم  "از همه سوست"  و ترجمه دقیق این عبارت "داشتن کسی در اطراف خود" یا " کسی که تسلط بر نیروی قسم و پیمان کاری او داریم"  و پر واضح است که  قاطبه مسلمان در ترجمه این ۱۳ مورد به خطاء رفته اند من از آنان میپرسم کدام عقلی میپذیرد یک عبارت مرکب دارای دو  ضمیر متفاوت در عربی یا هر زبان بشری دیگر یک معنی میدهد؟  شما ملکت ایمانهم و ملکت ایمانکم در قرآن را به واژه جامد "برده" معنی کرده اید. انصاف به خرج دهید و دست از تعصب بردارید.
 مشکل دین از جایی آغاز میشه که
هر کسی که اهل تفکر و دقته به سمت علوم طبیعی و مهندسی گرایش پیدا میکنه و هر کسی کشش ریاضیات و منطقیات رو  نداره و آدم های نخاله ،میشوند ادب پژوه و دین پژوه در اینجاست که وقتی میگیم آقایون برای ترجمه کلمات و اصطلاحات قران از عربی به عربی و چه سخت تر از عربی به فارسی تنها تاریخ و تفاسیر و کتب مفردات لغت  کافی نیستند بلکه در انتها شما باید با استدلال به اشکال به کار رفته واژه یا اصطلاح در کل آیات مورد استفاده  (به این دلیل که خدا مانیفیست و شالوده و روش استفاده این کتابش را بر تشابه جزئی و کلی آیات با یکدیگر میداند) مفهوم را درک کنید و سپس  مثلا در قالب زبانی دیگرهمچون فارسی جاگذاری کنید.