صفحه اجتماعی : https://www.facebook.com/hamid.qeidar ایمیل من : mhsn_alavi@yahoo.com ایده های من حمید قیدر،( آنچه که تا پایان عمر به آنها خواهم پرداخت) 1- یافتن و بررسی و تدوین " نظام توحیدی آوایی " در بین زبان فارسی و عربی و انگلیسی و خصوصا در داخل زبان عربی در کلمات و جملات 2- مخارج صداهای حروف و روابطش در زبان های بشر و علّت علاقه نژادهای مختلف انسانی در قدیم و امروزبه هر مخرج ( سامی ، آریایی و ...) 3- تبدیل تقسیم بندی نحو عربی از تقسیم بندی اعرابی (مرفوعات،منصوبات،مجرورات) به نحو براساس قرآن به شکل موضوعی فلسفی 4- نوشتن تمام قواعد نحو عربی،فصاحت عربی و بلاغت جهان شمول ادبیات انسانی به صورت نمادهای ریاضی 5- کد دهی به استدلالات منطقی و مغالطات منطقی 6- تبدیل کل یک متن ، به عنوان استدلال ها و عنوان مغالطه ها (از آنجا که هر جمله ای در جهان در هر زبانی یا استدلال و یا مغالطه است و لا غیر) 7- تبدیل کل یک متن ، به کدهای استدلال ها و کدهای مغالطه ها(از آنجا که هر جمله ای در جهان در هر زبانی یا استدلال و یا مغالطه است و لا غیر) 8- تبدیل برخی معارف علوم به اشکال هندسی 9- و... ؟ از خواندن تمام مقالات منتشر شده من در وبلاگم و اینترنت ناگفته پیداست که در هر یک از این چند کار سترگ و ایده عظیم ، درهر کدام تنها ناخنکی زده ام و در هر مورد نیز دست نویس هایی در کاغذ و رایانه دارم که ناقص بررسی کرده ام و تا تکمیل شدن از انتشارش خودداری میکنم مگر به قصد مشاوره در جهت تکمیل! همچنین پیداست که تفکر دقیق و موشکافانه در هر کدام از موارد بالا نیاز به تفکری آزاد، غیر کلاسیک دانشگاهی و غیرحوزوی دارد، پس باید تفکری باشد که از هیچ احتمالی نگذرد ، وابسته و سفارشی ومقلد و ترسو هم نباشد، از این جهت خود را ملزم به هیچ اسلوب تفکر و روشی در نوشتار، که از آزادی در نوشتارم بکاهد، نمیدانم. به جز آنکه از روش تفکر جاحظ در تفکر و نوشتار پیروی میکنم (خیر الکلام ما قلّ و دل) مگر آنکه خواننده لجوج باشد تا در این حالت از( روش اقناعی) برای نمونه در مقاله " پاسخ اقناعی به تحمیل استاد سید ... بر آیه 78 سوره نحل" استفاده کرده ام. ولی توهّم نشود که تمام علت ها و دلیل های رسانا به مطلوب را به شماره یا به حسب موالاتشان آورده باشم که هر کلامی جزکلام متشابه اقطع الدلاله ذات متعالش، قرآن ، ناقص است. امّا روش (خیر الکلام ما قلّ و دل) از نظر من چند علت دارد: 1- درازه گویی و یا تمثیلات فرآوان و به چند بیان، یک مطلوب را توصیف و توضیح دادن، سطح علمی نوشتار را میکاهد و گاه به مغالطه مناقشه در مثال می انجامد. 2- از اسراف در وقت و کاغذ و تفکر در حواشی و بیانات گاه متداخل و متعارض از یک مطلوب جلوگیری میشود. 3- حجم کمتر مطلوب راحت تر به ذهن سپرده میشود. ولی به هر حال آنان که نوشتارم را میخوانند و و به علت (ما قلّ) متوجه نمیشوند یا چند بار بخوانند، یا با دیگر گفتارهایم در جاهای دیگر مقایسه کنند و یا به مناقشه و بحث با من یا دیگری بگذارند.