قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

تعریف دقیق دو اصطلاح متناظر اصولی و اخباری

 

1- فرض بر آن است که هر کس و به هر عنوان قرآن را خبر یا روایت بشمارد، یا به هر نحوی


هر روایتی را هر چند متواتر بر 

 

 شان واژگان یا مضمون نص یا ظاهر مستقر اقطع الدلاله ی قرآن برتری 


دهد وی اخباری است.  

 

مگر کسی که مجبور باشد تقیه کند که وی نیز با پریشان گویی و برجای گذاشتن قرائنی به


خواننده یا شنونده دقیق نکته بین خود منظورش را خواهد رساند. 

 

از این تعریف تنگ، سردمداران قرآن مدار شیعه نیز سر به سلامت بیرون نمیآیند زیرا بعضا آن


ها نیز فرقه گرایی را بر اصاله القرآنی اندیشیدن مقدّم میکنند. آن جا که بر وجود استقلالی


مصحف علی ع ویا چه بدتر گفتار ائمه چهارده گانه  به 

 

 عنوان تخیلی "وحی بیانی" جدا از قرآن پافشاری کرده و فراموش میکنند یا فکر نمیکنند که


خدا میفرماید: 

 

وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿27﴾ کهف 

 

فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿75﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿76﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿77﴾الواقعة 

 

 پس موقعیت واژگان در قرآن از موقعیت ستارگان در آسمان نیز دقیق تر است زیرا خدا


نمیگوید به فرض محال که بدانید قسم میخورم بلکه میگوید "فلا اقسم" 

 

برای نمونه علامه طباطبائی نویسنده استفسار قرآن به قرآن المیزان تحریف جابه جایی


قرآن را قابل فکر و طرح  میشمرد ومینویسد : اگر در قرآن تحریفی نیز شده باشد در جابه


جایی عبارت  الیوم اکملت لکم ... دینا در آیه: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ 

 

 وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ


السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ


الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ 

 

 وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ


فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿3﴾مائدة  شده است!!! 

 

2- پافشاری بر روی یک معنا در مسکوت گذاشتن یا ترد معنا یا معانی دیگر واژه و


آیه و آیات 

 

قرآن دارای مقام جمع الجمع است کج اندیشان با نفهمیدن این مقام ومنتفی و محال


دانستن استفاده از لفظ در بیش از یک معنا به ظن خود یعنی ظنی الدلاله بودن قرآن


پناهنده میشوند و با تحمیل یک معنا بر معنای دیگر واژگان سازنده آیه و آیات 

 

 و سر جمع معنای قرآن سعی در نامفهوم نمایاندن  یا بقول خودشان مجمل و مبهم و


گمانی بودن قرآن دارند تا جای پا را برای روایات تاریخی گاه تقیه ای به ظاهر پالایش شده با


درایه و رجال در تحمیل بر مفاد صریح متشابه و واضح نصی یا 

 

 معقول دقیق مستقر ظاهری قرآن باز کنند.

تعریف دقیق اصطلاح سنّت به عنوان منبع احکام اسلام در کنار آیات داله قرآن

1- سنّت رفتار یا فعل یا عمل واجب پیامبر را گویند که برای ما نیز واجب باشد. 

 

 (پس تعریف مغلوط و تقسیم بندی ناصواب رائج قول و فعل و تقریر که دارای چند اشکال است که مورد پذیرش


نیست.) 

 

اشکال اول: قول (سخنان) و تقریر ( شواهد دقیق رفتاری در تایید یا رد)  هر دو زیر مجموعه فعل یا رفتار یا عمل


پیامبر هستند که برای  ما قرآن داله یا اجماع یا 


روایت کاشف از آن میباشد پس این تقسیم بندی به شکل سه عنوان مجزا از هم غلط است. 


مگر آنکه به جهت تاکید (ذکر خاص پس از عام ) باشد که باز به علت اشکال دوم غلط است. 

 

اشکال دوم: قول و تقریر منقول از پیامبر( تازه اگر مخالف قرآن و عقل یا دچار ابتلائات چندگانه نقلی نباشد یعنی


قطعی الصدور باشد) تنها میتواند کاشف از سنّت باشد و میتواند کاشف از سنّت نیز نباشد. یعنی در 

 

 صورت کاشفیت هم سنّت محسوب نمیشود مثلا اینکه پیامبر گفته : صلونی کما رایتمونی پس از تطابق و یقین


به قطعی الصدور بودن تنها سخنی است کاشف از فعل یعنی سنّت حضرتش ، به همین وضوح که 

 

 توضیح داده شد و به همین سادگی بر متعقلان است که این تعریف را در کتب فقهی و نوشتار و گفتار خودشان


تصحیح کنند البته بر واپسگرایان فرقه گرای شیعه و سنی تکلیف و حرجی نیست. 

 

2- سنت پیامبر در ادامه سنت پیام آوران الهی گذشته است (پس هیچ حرامی نیست مگر قبلا حرام و هیچ


واجبی نیست مگر اینکه واجب بوده) سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً ﴿77﴾ 

 

 الإسراء 

 

وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِیرٌ لَّیَکُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِیرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا


﴿42﴾ اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ 

 

 فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا ﴿43﴾ فاطر 

 

3- منبع سنّت پیامبر واژگان و تک تک حروف  تشکیل دهنده کل قرآن است (خصوصا مقطعات ابتدای 29 سوره


  و بطون آیات)

ما و قرآن توی قفسه کتاب خونه!!!!! سوال رابطه ای هست؟

1) چقدر به دستورهای خدا درقرآن پایبندیم؟

2) در مورد قرآن چه میاندیشیم و آن را در چه سطحی میبینیم؟

3)از قرآن به چه میزان در تفکرات و کارهای روزانه مان استفاده میکنیم؟

4)در کلاممان چقدر از قرآن استفاده میکنیم؟ (چه میزان از دلایل و مستنداتمان به آیات این کتاب است)

5)چه میزان از قرآن را حفظ هستیم؟

6)برای نصیحت مخاطبان خود به چه میزان از آیات استفاده میکنیم؟

7)چه قدر از عمر خود را به موسیقی قرآن گوش داده ایم؟

8) آیا تنها سوره توحید را تکراری و بصورت اعتیادی در نماز میخوانیم یا آیات و سوره های دیگر را که شرح توحید و مفصلاتنددر نمازمان میخوانیم؟

9)آیا طرفدار تقریب بین مذاهب اسلامی و وحدت حول قرآن آنگونه که خدا امر میکند((واعتصمو بحبل الله جمیعا و لا تفرقو)) هستیم یا نه؟ در این راه هر کدام از ماچه قدمی برداشته است؟

10)براساس آیه ((فاقروا ما تیسر من القرآن)) آیا در روز تعهد به اجرای این امر خدا داریم ؟و چقدر از قرآن رادر روز تلاوت میکنیم؟

11) آیا هنگام تلاوت قرآن آن را همچون ذکر و وردی بی معنی میخوانیم یا آنگونه که خدا دستور میدهد در قرآن تدبر تامل تفکر میکنیم؟

12)اگر قرآن را تلاوت میکنیم آیا آن را بر اساس کلیشه های قراءت تلاوت میکنیم یا با توجه به معنی آیات؟

13) آیا عمر عزیز رادر صرف یادگیری اختلاف قرآئتهای قرآن! به باد داده ایم؟