ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
برخی اشخاص بوده اند و اندیشیده اندکه میتوانند دائره واژه های مشترک المعنی ، خصوصا واژه های اضداد را به راحتی بگسترانند. زیرا در داخل قرآن در دو حالت متضاد به کار گرفته شده اند . برای نمونه در کتاب " ما اتفق لفظه واختلف معناه اثر ابن شجری" چنین مطالبی آمده است . امّا غافل از اینکه برخی واژه های مورد استفاده قرآن ظرفند ، غافلند آنان که ظرف خالی را با ظرف پر ، دو چیز متضاد میپندارند حال آنکه ظرف ، ظرف است چه پر باشد و چه خالی
دو نمونه :
1- ذنب به معنای مطلق دنباله و پی آمد است هر چیز خوب یا بد ، جسم یا رفتار است و هرگز به معنی خطیئه، سیّئه، اثم نمیباشد. از واژه های ظرف است میتوان در این ظرف کم ریخت یا حداکثر، اپسیلنی واردش کرد تا کاملا متضاد یعنی تا نهایت پرش کرد به جز اپسیلنی!
میتواند پیآمد حسنات باشد و یا پیآمد سیئات ولی خود حسنه یا سیئه نیست و از این دست میتوان مفاهیمی برایش در نظر گرفت. به هر حال پی آمد یک چیز خود آن چیز نیست. نمونه هایی را میآورم ولی اگر مخالفید نمونه هایی شما بیاورید تا سخنم را مردود کنید.
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿53﴾
خدا در این آیه وعده به بخشایش تمامی پی آمد ها ، برای بندگانش را داده است و نه گناهان و نه تمامی گناهان را !
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ ﴿14﴾
و از سوی ایشان تحت پیگردم پس میترسم که مرا بکشند
قطعا موسی ع حق مظلومی را از ظالم گرفته بود ولی گناهی مرتکب نشده بود و مرگ آن شخص اتفاقی ناخواسته در جریان این کار بود، عقلا پی آمد ناخواسته سوء یک عمل حسنه، هرگز گناه نیست.
2- ظن گمان است . ظرفی است ما بین اپسیلنی بیشتر از کفر مطلق تا اپسیلنی مانده به یقین مطلق
در حالی که ابن شجری در صفحه 181 کتاب تخیل کرده است که از واژه های اضداد به معنی شک و یقین است.
نمونه ها:
وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿45﴾ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿46﴾
واژه خاشع، مقید است به اپسیلنی بیشتر از کفر مطلق و مطلق است به اپسیلنی مانده به یقین مطلق، و این مانده به میزان و کیفیت بهره گیری از نماز و صبر
وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ ﴿32﴾
در اینجا ظن در برابر یقین نیست که آن را شک ، ریب(شک مستند) بپنداریم ، میگویند : ما آن را جز گمان در نظر نمی آوردیم و ما جستجو کننده تا رسیدن به یقین نبودیم. بسیار محرز است که اگر گمانشان را فزونی میدادند وجستجو کننده تا رسیدن به یقین میبودند گمانشان آنچنان فزونی میگرفت تا به شک و سپس ریب و سپس قطع و تا نزدیکی یقین برسند البته خود یقین جز با شهود و یگانه شدن با مدرَک حاصل نخواهد شد
برای نمونه درخواست ابراهیم ع برای آرامش و پس از ایمان است امّا یقین نیست زیرا شنیدن کی بود مانند
دیدن، زنده شدن چند پرنده کجا و قیامت حقیقی کجا
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ ...
سلام آقای قیدر
جناب قیدر در آیات زیر وازه ذنب معناش چیه؟
(کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ )
(أَلَمْ یَرَوْاْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّن لَّکُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَیْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ)
(أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا کَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ)
همچنین جناب دکتر غروی ذنب را به معنای تاخیر در عمل صالح می داند ؛ برداشت ایشان درسته؟
سلام و عذر از اینکه دیر پاسخ میدم ∷ = متناسب است با
در این سه آیه که آوردی اولی ذنب ∷ شدید العقاب و در دومی ذنب ∷ فَأَهْلَکْنَاهُم ودر سومی ذنب ∷ ماکان و مالهم من واق ∷ عذاب
لَّهُمْ عَذَابٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِن وَاقٍ ﴿34﴾
در این سه نمونه ظرف ذنب به صورتی حداکثری پرشده است ولی اصولا نمیتوان برای واژه ظرف حد گذاشت
همانطور که اگر دقت کنی در متن نوشتار آورده ام"از واژه های ظرف است میتوان در این ظرف کم ریخت یا حداکثر، " از این جهت اگر نظر آقای غروری برای یک حد ثابت"تاخیر در عمل صالح "
است این منافات با ظرف بودن واژه دارد.
آنچه به ذهن من بیسواد و حقیر رسید این بود والله العالم
با سلام
نظر شما درباره این برداشت از آیات1و2سوره فتح چیست:
(قران در برخی از سوره های مکی نشان می دهد که رسول خدا سخت در انتظار نصرت الهی بود زیرا که خود و یارانش تحت فشار بسیار بودند و از سوی دیگر خدوند نیز به انان وعده یاری و پیروزی داده بود از این رو در وصول به پیروزی شتاب می وریدند. به عنوان نمونه در سوره غافر می خوانیم که ابتدا خداوند در آیه 51به پیامبر می فرماید:(إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ) سپس با فاصله کمی می فرماید:(فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ) ذنب پیامبر ص جز شناب ورزیدن در وصول به موعود خداوند چیز دیگری نبود زیرا که خود و یارانش با مشکات متعددی روبرو بودند و از این رو خداوند او را مکرر از ماجراهای پیامبران گذشته خبر می داد که آنان نیز گرفتار تکذیب ها و ازارهای قوم خود بودند تا سرانجام نصرت الهی فرا رسید.
سلام بر شما این برداشت از آیات1و2سوره فتح نیست بلکه مربوط به آیه 51 تا 56 سوره غافر که مکی است میباشد. امّا 1- نویسنده پایه استدلال خود را بر آن قرار داده است که "قران در برخی از سوره های مکی نشان می دهد که رسول خدا سخت در انتظار نصرت الهی بود زیرا که خود و یارانش تحت فشار بسیار بودند و از سوی دیگر خدوند نیز به انان وعده یاری و پیروزی داده بود" این پایه غلط است زیرا از 4 آیه ای که با کلمه "ذنبک" به پی آمد رفتار پیامبر میپردازد 2 آیه مکی و 2 آیه مدنی هستند به ترتیب: یوسف و غافر مکی،محّمد و فتح مدنی
2- اینکه پیامبر و یارانش با مشکات متعددی روبرو بودند دلیل بر چه گناهی است؟ "شناب ورزیدن در وصول به موعود خداوند" چرا؟
3 - آیا جز این است که نویسنده جمله ادعایی خود "شناب ورزیدن در وصول به موعود خداوند" را از "فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ" نتیجه گرفته است ؟ و اینکه این شتاب چه بوده است؟ و اینکه مدعی نویسنده است "شناب ورزیدن در وصول به موعود خداوند" دقیقا این چه گناهی است ؟
با سلام
جناب قیدر اگر زحمتی نیست ؛ برداشتتان را از آیات 1و2سوره فتح را ارائه می دهید؟
با تشکر
علیرضا سلام
برداشت من در این جا همان ترجمه علامه صادقی تهرانی ره است.
البته توجه دارید که ترجمه "ذنب" به پی آمد منفی به دلیل قرینه لفظی (غفر، یتم، یهدیک) است.
وی چنین ترجمه کرده است:
ما بهراستی برای تو گشایش و پیروزیای بخشیدیم، (چه) پیروزی روشنگری.(1)
تا خدا پیآمد گذشته و آینده ی خطرناک کار (رسالت)دنیوی تو را بپوشاند، و نعمت خود را بر تو تمام گرداند، و تو را به راهی راست ( برتر از آنچه هستی) هدایت کند.(2)
« ذنب» کلاً گناه نیست، بلکه در اصل لغویش کاری است که پیامدی خطرناک دارد، چه دنیوی و چه اخروی. دنیویش -اینجا- دربارة پیامبر بزرگوار است که با فتح مکه تمامی دشواریهای پیشین را به لطف الهی به فراموشی سپرد، و پس از آن هم تا رحلتش گرفتاریای چندان ندید، و این هر دو « غفر» و پوشش از آثار فتح مکه بوده است. وگرنه گناه پاداشش فتح مکه نیست، و نیز حضرتش دارای بالاترین عصمت بوده است پس چگونه گناهی مفرد و طولانی داشته که قبل و بعد زندگی رسالتیش دربرگرفته است؟ که حتی شیطان هم چنان نیست؟!
سلام دوست عزیز
درباره ذنب درسته این واژه در سریانی به صورت "ܕܢܒ ، ܕܘܢܒܐ ، ܕܢܘܒ " به معنی دُم هستش و جالب اینکه با تغییرات آوایی در فارسی ما واژه "دُنب" (که دُم هم شاید ازش گرفته شده) و "دنباله" رو داریم به معنی پشت و عقب. در عبری هم به صورت זנב به معنی دُم به کار میره...
اما درباره کتاب عنوانش که فکر کنم مربوط به واژگان مشترک هست که ظاهرشون یکیه اما معنیشون متفاوت!
یا حق
سلام و ممنون از اطلاعات زباشناسانه که در داد و ستد زبانی توحیدی انسانی، که در مورد " دم" دادی البته مخرج دو حرف میم و باء به هم بسیار نزدیک است و این علت علاقه است که ذنب را دم کرده یا برعکس که کاری به تقدم و تاخرش ندارم.
تفاوت معنا دلایلی فلسفی داره در حالی که در اکثر بالاتفاق موارد ظاهر تا حدی یکسان معانی تا حدی یکسانی رو در پی خواهد داشت.