قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

مبانی برداشت معصومانه از معارف قرآن در گفتگو آیت الله صادقی(۲)

مبانی برداشت معصومانه از معارف قرآن

در گفتگو با آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی(2)

فصلنامهء بیّنات شماره 31 پاییز 1380 صفحه 88 تا109

قسمت دوم

بیّنات: سؤال دیگری که درباره روش حضرت عالی مطرح است اینست که یکی از ویژگی های تفسیرشما استفاده و بهره گیری از مفهوم واژه ها است، که قبلا هم به آن اشاره مختصری داشتید.یعنی حضرتعالی سعی می‌کنید مفاهیم و واژه ها را بدون هیچ گونه محدودیتی با همان گستردگی طبیعی در خود کلمه، با توجه به همان موقعیت کاربردی که در آیه دارد، به عنوان پایه و سرآمد تفسیر قرار دهید و تا اندازه ای که توانایی فکری و ذهنی اجازه می‌دهد به گستردن مفهوم آیات و شناخت مصداقها و قابلیت های قابل انطباق به آن بپردازید، به عنوان نمونه در توضیح مرتد فطری، یا در ذیل آیه شریفه 96 سوره آل عمران که در جلد پنجم تفسیر الفرقان، ص 256 بحث کرده‌اید درباره «أوّل بیت وضع للناس» و یا آیات دیگری از این قبیل. اکنون سوٌال این است که اینها و نمونه های بسیار دیگر که با بهره گیری از ظرفیّت مفهومی واژه ها، از آیه ها برداشت شده، سبب فتواها و نکته ها و دیدگاه های جدیدی شده، که پاره ای از آنها مخالف نظر مشهور فقیهان و یا روایات است. آیا برای این گونه برداشتها دلیل خاصی از سنّت و یا از فرمایش معصومان‌‌علیهم السلام وجود دارد؟

آیت اللّه صادقی: برخورد با آیات قرآن سه گونه است. به گونه افراطی، گونه تفریطی و گونه وسط بین الامرین و معتدل. برخورد به گونه افراطی و تفریطی، تحمیل بر قرآن است: یا تحمیل توسعه یا تحمیل تضییق.که این خود تفسیر به رأی است. اما گونه سوم، که اطلاق یا عموم مفهومی واژه هاست یا به عنوان نص مثل «وحرّم الرّبا» ـ که نص در اطلاق است ـ و یا به عنوان ظاهر در عموم و اطلاق نازل شده که این هم حجت قطعی است و یا مانند ظواهر عمومات و اطلاقاتی است که فقط در مقام بیان قاعده می باشد. البته ضابطه ای که استثنا پذیر است و از استثناء، استقبال هم می کند. مانند «أحل اللّه البیع» که حتی اگر ظاهر در اطلاق هم باشد، ذکرش در قرآن لغو است چون تحصیل حاصل است زیرا همه می دانند بیع حلال است پس ظاهر این آیه، بیان قاعده و ضابطه در اطلاق است و خودش بما هی هی از تقییدات قطعی در کتاب و سنت، استقبال می کند.

دلیل اوّل ما خود قرآن است. چون قرآن نور است، هدی است، برهان است، بیان است، تبیان است و حجت بالغه است. و در کل این ابعاد، در أفضل و أعلای مراتب دلالی و مدلولی است. بنابراین اگر در مطلقی که نص یا ظاهراست در اطلاق، یا عامی که نص یا ظاهر است در عموم، فرضاً مراد از آنها اوسع یا اضیق باشد، این برخلاف فصاحت است؛ و در منطق و ادبیات، چنان تعبیری غلط است، مخصوصاً ادب تعابیر قرآنی که بالاترین تعبیرات است نسبت به کل معصومان و پیامبران‌‌علیهم السّلام. یعنی درجه أعلی و اوّلی و ابدی عباراتش، شامل طول و عرض جهان تکلیف است، بدین گونه که از زمان نزول قرآن تا رستاخیز جهان، مفاهیم مستقیم قرآنی دربرگیرنده کل نیازهای مکلّفان، از انسان زمین، انسان آسمان، فرشتگان، جنّیان و کل مکلّفان می باشد که قرآن به آنها اشاره کرده است. این اصل، همان معجزه عالیه بودن قرآن و اعلی المعجزات بودنش در دلالت، در مدلول، در فصاحت، در بلاغت، حتّی در وزن و ترتیب آیات است.

اگر ما با نظر مستقیم به آیات از جهت مفاهیم نصّی یا مفاهیم ظاهری، بنگریم، اگر نص قرآن اطلاق دارد، همان است. اگر ظاهرش اطلاق دارد، همان است. اگر نص قرآن عموم را در بردارد، همان. و اگر نص قرآن خاص است همان است. اما اگر همین مفاهیم را توسعه دهیم، تحمیل است. تضییق دهیم، تحمیل است. بنابراین مدرک اوّل و کافی برای ما در نگرش مفاهیم قرآنی، آن گونه که هست، نه کم، نه زیاد، نه افراط و نه تفریط، همین حجت بالغه بودن قرآن، در أفضل مراحل بلاغ است. هذا بلاغ للنّاس (ابراهیم، 14/52)، که ابلغ بلوغ های وحیانی است. البته روی این مبنا که بر خلاف اکثر تفاسیر، و بر خلاف اکثر تراجم است، اختلافات زیادی با فقها، مفسّران، اخباریان، معاصران و منتقدان داریم. چون قرآن در طول تاریخ وحی تا انقراض جهان،در لغات، کلمات، جملات، آیات، ترتیب آیات و کل خصوصیاتش در بالاترین درجات وحیانی است.

حال با این نگرش به قرآن ـ فرض کنید اگر اصلاً روایاتی نداشته باشیم ـ آیا خود قرآن در تبیین مطلب خود، کافی نیست؟ اگر خدا مطلبی را در قرآن به طور مکرّر و یا در یک جا بیان فرموده است و از معصومان حتّی پیامبراکرم علیهم السلام، هیچ اشاره ای هم در تأیید آن نداشته باشیم، آیا تأییدی می‌خواهد؟ خیر، چون خودش متأیّد است. وحی ربانی متأیّد است به وحیانی بودنش. مثلاً در ذیل آیه 14 سوره طه، وأقم الصّلوه لذکری، رسول الله صلی الله علیه و آله یک استنتاج عالی از آیه فرمودند. البته ما بیش از دویست احتمال داریم، از جمله‌احتمالات، مخصوصاً با راهنمایی تفسیر حضرت رسول‌ صلی الله علیه و آله این است که اگر شما نماز را در وقت مقررش فراموش کردید، و وقت نماز بعدی رسید، از اقم الصّلوه لذکری استفاده می‌شود که نماز گذشته بر نماز حاضر مقدّم است.مگر در صورتی که وقت نماز حاضر تنگ باشد و یکی از معانی «لذکری» این است که: «هر وقت یادت آمد»، یعنی اگر یادتان رفت نماز را در وقتش بخوانید و بعد از وقت در وقت نماز دیگر یادتان آمد در اینجا دَوَران امر است بین نماز وقت حاضر و نماز قبلی،که نماز قبلی مقدم است. این گونه استنتاج فقهی را رسول اللّه صلی الله علیه و آله از اطلاق آیه در ابعاد گوناگونش داشته اند،یا درباره وممّا رزقناهم ینفقون (بقره،2/3) از امام باقر علیه السلام حدیثی داریم که «ممّا علمناهم یبثّون أو یُنبّئون». مردم عادی و غیر دقیق، رزق را رزق مادی می‌دانند. و غفلت دارند از رزق روح، حال آنکه «هُم» هم روح است و هم جسم. ولی محور «هُم»، روح است. پس محور رزق، رزق روحی است. و رزق روحی، علم است. معرفت است.در اینجا معصوم علیه السلام تفسیر به مصداق خفّی اعلی کرده‌اند. مخفی است بر کسانی که به امور ظاهری نظر دارند. نظر به بدن و رزق بدن و سایر رزق های مادی دارند. ولی رزق خفی که رزق روح است، رزق أعلی است. یا «النبأ العظیم» که در روایاتی تفسیر به ولایت امام علی علیه السلام شده، با آنکه کلاً نبأ عظیم در قرآن یا خود قرآن است و یا توحید، معاد و رسالت است و نبأ عظیم ولایت، استمرار و دنباله ی نبأ عظیم رسالت محمدی صلی الله علیه و آله است و به مصداق خفی مورد اختلاف تفسیر شده است که این خود تفسیری تطبیقی است و نه مفهومی.

از این قبیل نکات ما در تفاسیر زیاد داریم. در تفاسیر صحیح که از معصوم، چه از رسول اللّه و یا ائمه علیهم السلام وارد شده است. و نوعاً تفاسیر معصومان، تفسیر مصداق است و تفسیر به مفهوم کم دارند، زیرا مفهوم برای کل فهمندگان مفهوم است.

ادامه مطلب ...

قرآن تنها معیار در تفسیر در گفتگو با آیت الله صادقی (۱)

قرآن تنها معیار در تفسیر

در گفتگو با آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی(1)

فصلنامهء بیّنات شماره 30 تابستان 1380 صفحه 96-115

بخش نخست

نشستن در محضر عالمان و هم سخنی با آنان و استفاده از تجربیات گرانبهای آنان، بسیار مغتنم و بیادماندنی و گاه شور آفرین است، به ویژه عالمانی که همراهی و همدلی با قرآن گرامی را از دوران نوجوانی و جوانی فراروی خود داشته‌‌اند و لحظه‌ای از این انس غفلت نکرده‌‌اند و همواره کوشیده‌‌اند نماد علمی و عملی آیات قرآن باشند.

آیت اللّه دکتر محمّد صادقی تهرانی ـ از عالمان و دین باوران معاصر، که سالیانی است در کنج تنهایی و عُزلت به پژوهش ‌ها و نوآوری‌های خود در زمینه قرآن و معارف آن پرداخته‌‌اند ـ از جمله کسانی است که هم صحبتی با آن بزرگوار، سختی را از تن انسان بیرون می‌کند و روح تلاش و پرکاری به آدمی می‌بخشد.

سخنان این عالم استاد دیده و انس و الفت آن بزرگوار با قرآن کریم، انسان را به یاد سخن گهربار امام سجاد علیه السلام می‌اندازد که فرمود: اگر همه مردم که ما بین مشرق و مغرب هستند، بمیرند، من از تنهایی هراس نکنم، مادامی که قرآن با من باشد. (کافی، 2/602)

آری این عالم بزرگوار و مفسر سخت کوش قرآن که در زمان معاصر به تفسیری بدیع از جهت محتوا و سبک دست زده است و « الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنّة» را ابداع کرده است، از هر دری که با او سخن می‌‌گویی، به قرآن ختم می‌شود.

در این نشست طولانی که چندین جلسه مصاحبت و همدلی یاران بیّنات را به همراه داشت تقریباً به تمام زوایای زندگی علمی و اندیشه‌های قرآنی ایشان پرداخته شده، که در چندین بخش از نظر شما خوانندگان گرامی می‌گذرد.

امید آنکه تجربیات عالمان و مفسّران، گامی در راه شناخت قرآن کریم و عمل به این کتاب بزرگ الهی باشد. ان شاء الله.

ادامه مطلب ...

جنگ و قصاص در اسلام آیات ۱۹۰ تا ۱۹۴ بقره‏

1.      وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ 190

2.      وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ 191

3.      َ فان انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ 192

4.      وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ 193

5.      الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ 194

      و در راه خدا با کسانی که با شما کشتارمیکنند کشتار کنید و(از عدالت) تجاوز نکنید، بیگمان خدا تجاوزکاران را دوست نمیدارد.   190

و هر کجا بر ایشان (کسانی که با شما کشتارمیکنند) – با پیجویی و کاردانی دقیق – دست یافتید آنان را بکشید و همانگونه که شما را( از مسجد الحرام و...) بیرون راندند، آنان را بیرون برانید . فتنه از قتل شدید تر است. (با این همه)در کنار مسجد الحرام با آنان کشتار مکنید تا (هنگامی که) با شما در آنجا کشتار کنند، پس اگر با شما در آنجا کشتار کردند، آنان را بکشید کیفر کافران چنان است . 191

پس اگر باز ایستادند در نتیجه خدا بسی پوشنده ی رحمتگر بر ویژگان است. 192

وباآنان(کسانی که با شما کشتارمیکنند) کشتار کنید تا دیگر هیچ فتنه ای نباشد و طاعت مخصوص خدا باشد، پس اگر دست برداشتند(در این صورت) جز بر ستمکاران هیچ گون تجاوزی (روا) نیست. 193

ماه حرام در برابر ماه حرام است و (هتک) حرمت ها (مورد) پیگیری است. پس هر کس بر شما تجاوز کرد همانگونه که بر شما تجاوز کرده (همسان) بر او تجاوزکنید.(به جز محرمات همگانی) و از خدا پروا بدارید و

بدانید که خدا بی گمان با تقوا پیشگان است 194

نکته 1: آیات 190 تا 194 سوره بقره آیات مهمی است که درآنهاو ظیفه مسلمانان را نسبت به کسانی که به آنها تجاوز میکنند (شروع به کشتار،قتل جنگ و...) بیان میفرماید . یکی از نکاتی که در این آیات مشاهده میشود پیوستگی 4آیه اول با هم است . روزی به رادیو بی بی سی گوش میدادم گوینده گفت اسلام خشن باید تعدیل شود وآیه 191 و 193 را خواند. شما هم اگر به تنهایی این دو آیه را بخوانید به هدف شوم و پست آن گوینده کافر پی میبرید.زیرا مفعول این 3 آیه (الذین یقاتلونکم : کسانی از ابتدا شروع به جنگ و کشتار میکنند) در آیه 190 آمده  و در ابتدای هر دو آیه 191 و 193 حرف(و) نشان دهنده ادامه جمله است و در ثانی اگر آیه 194 را میخواند مفتضح میشد زیرا فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ(. پس هر کس بر شما تجاوز کرد همانگونه که بر شما تجاوز کرده (همسان) بر او تجاوزکنید.(به جز محرمات همگانی)) یکی از اصول اسلام است و هرگز جنگ و کشورکشایی ترور در اسلام نبوده و نیست بلکه آن روایاتی که به پیامبر اسلام منتسب کرده اند که دستور به قتل عده ای داد یا جعلی است ویا آنان شامل کسانی میشدند که یا مرتکب قتل شده بودند یا سب (فحش دشنام ناسزا) پیامبر را میکردند و یااعمالی انجام دادند که شامل حکم مفسد فی الارض شدند( مرتد از اسلام به کفر و هر دین و اعتقادی جزای دنیوی در اسلام ندارد)