قرآن کتابی عالمانه است، نباید از آن برداشتی خرافی داشت
- ماهانامه گلستان قرآن ش 118 دوره سوم 1 تیر 81 ص5-7
گفتگو: سیامک ظریفی
مناسبت بین دین و دانش همواره یکی از مباحث مطرح در جامعه دینی و علمی در طول تاریخ بوده است. در این میان گاه دینداران و اهل دانش با تعصب، یکسره در پی ردّ دیگری بودهاند و گاه با درک اهمیت دین و دانش راههایی را برای نمودار ساختن ضرورت تعامل بین این دو جستهاند. در این میان قطعاً معتبرترین و منسجمترین نظرات از سوی کسانی مطرح شده است که همزمان به دو حوزه دین و دانش اشراف لازم و کافی داشتهاند. آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی یکی از معدود کسانی است که میتواند در مورد وجوه مشترک دین و دانش اظهار نظر کند. مصاحبهای که متن آن را پیش رو دارید، به مناسبت انتشار کتابی از ایشان با عنوان ستارگان از دیدگاه قرآن صورت گرفته است. از این عالم و محقق بنام، تا کنون نزدیک به 120 جلد کتاب در حوزههای مختلف دینی به زبانهای فارسی و عربی منتشر شده است. از جمله کتابهای دیگر ایشان که در آن به طرح رابطه بین دین و دانش پرداخته شده، کتاب آفریدگار و آفریده است که پیش از انقلاب تا چند سال پس از انقلاب و تا زمان حاضر نیز انتشار یافته تاکنون 50 بار تجدید چاپ شده است. گفتنی است، آیت الله دکتر صادقی تهرانی دارای درجه عالی اجتهاد در کلیه علوم اسلامی و دکترای ممتاز الهیات از دانشگاه تهران است.
ادامه مطلب ...آیة اللّه صادقی: اصولاً تحریف در قرآن به هر یک از پنج معنا ـ به جز یک معنا که عرض خواهد شد ـ حتّی از نظر کفّار نسبت به قرآن، مطرح نشده است. کفّار، ملحدین، مشرکین، یهود، نصاری،هرگز نسبت به قرآن قایل به تحریف لفظی نیستند. چنانکه هیچ کافری هم قایل به ظنیّت دلالت قرآن نیست. این تنها مسلمانان هستند که احیاناً قایل به ابعادی از تحریف و ظنیّت دلالی قرآن هستند و علتش را قبلاً اشاره کردم. بعداً هم عرض میکنم.
تحریف از حرف است. حرف جانب کلام است. یعنی قرآن را به جانبی غیر از جانب قرآنیاش انداختن. و این دارای پنج مرحله است، یک مرحله، مرحلهی تحریف معنوی است. که قرآن را برخلاف نص و یا ظاهرش معنا کردن و تحمیل بر قرآن نمودن. هم کفّار، هم مسلمانها این گونه تحریف معنوی را نسبت به قرآن انجام میدهند. چهار مرحلهی دیگر از تحریف در میان مسلمانان مطرح است که سه مرحلهاش قایل دارد و یک مرحلهاش قایل ندارد. عرض کردیم در میان کفّار هرگز قایل به تحریف لفظی وجود ندارد. یک مرحله از چهار مرحلهای که حتی مسلمانها هم چندان قایل به تحریف نیستند، تحریف به زیاده است. یعنی آیهای، سورهای، لفظی، کلمهای به قرآن اضافه شده باشد. حتی قایلان به تحریف هم مثل شیخ نوری در فصل الخطاب قایل به تحریف به زیاده نیست. حتّی روایاتی هم که شیعه راجع به تحریف به نقیصه یا جابجا شدن قرآن، به آنها استناد میکند در آن روایات هم هرگز چنین مطلبی پیدا نیست که به قرآن الفاظی یا آیاتی اضافه شده باشد. بنابراین سه مورد از پنج مورد تحریف میماند. یک مورد تحریف به جابجا شدن، یعنی آیهای از جایی که دالّ بر مطلوبی است به جایی دیگر منتقل شده باشد.
دوم این است که لفظی عوض شده باشد. لفظی را از نظر صیغهی ادبی تحریف کرده و به صیغهی دیگر تحّول داده باشند که معنایش عوض شده. مثل {یَطْهُرْنَ} که میگویند «یَطَّهَرْنَ» بوده است و دیگر تحریف به نقیصه است. چنانکه شیخ نوری روایاتی را نقل میکند که قرآن آیات ولایتش سقوط کرده یا بعضی آیات دیگر سقوط کرده است! بنابراین، از این پنج مرحلهی تحریف، دو مرحلهاش مورد بحث نیست. یکی تحریف به زیاده که چندان قایلی ندارد، ویکی تحریف معنوی که قایل دارد ولی باطل است ولکن سه تحریف دیگر که انتساب نقص است به قرآن یعنی کم کردن از قرآن، یا لفظ را عوض کردن و یا جابجا کردن، اینها قایل دارد.
آیت اللّه صادقی: اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم های خود قرآن و چه اسم هایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست.گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل اللّه، اِله، رحمن، رحیم، اسمای ذات، اسمای صفات، اسمای فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی.سایر اسمای قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله :کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق،فصل،هادی،شفا،هدی،تنزیل،مُهین،قیّوم،بشیر،نذیر،حدیث، نجوم،حبل،مثانی و …
تمام این اسما،علاوه بردلالت لفظی، دارای دلالت معنوی برای قرآن است،مهم دلالت معنوی است که همه این معانی در سراسر قرآن وجود دارد.مثلاً کل قرآن،کتاب است گرچه سایر کتاب های آسمانی هم کتاب است ولی کتاب داریم تا کتاب.
امّا درباره اسم کتاب،ملاحظه می کنیم که:در مقابل کتاب بودن قرآن حتّی سایر کتبآسمانی هم کَاَنّه کتاب نیستند و لذا لفظ کتاب که در قرآن آمده یعنی ثابتترین مکتوبات و نوشته های وحیانی. سایر نوشته های وحیانی،ثابت نیستند بلکه نسخ شده و تکامل یافته اند،ولکن قرآن،تکامل الهی مطلق الی یوم القیامه دارد و هرگز نسخ بردار نیست. بنابراین لفظ کتاب در قرآن به این معنا است. چنان که لفظ وحی چنین است.
در حالی که در قرآن نسبت به کتاب نوح، «وَصّی» آمده و نسبت به ابراهیم، موسی و عیسی«وصیّنا» آمده است ولی نسبت به قرآن «أوحینا» است و در اینجا «نا»دلیل بر جمع بودن صفات ربّانی است، که در وحی قرآنی برای استحکام رسالت آخرین رسول آمده است، با این که تمامی کتاب های آسمانی وحی است لکن قرآن، هم کلّ وحی است و هم کلّ وصیّت ربّانی.
اما وحی قرآنی مرحله پایانی وصیّت وحیانی است، وصیّت وحیانی دارای ابعادی است و وحی دارای مراحلی است: گاه وحیِ خالصِ مطلق بی شائبه است. و گاه وحی غیر مطلقِ موقت است، که قابل تکامل می باشد.
در هر صورت، قرآن یعنی خواندنی،و همه کتاب ها ـ چه وحیانی و چه غیر وحیانیـ خواندنی است.لکن کتاب های وحیانی کلاًخواندنی تر از کتاب های غیر وحیانی است، چون کتاب های غیر وحیانی قصور دارند،نقص،تقصیر، تضاد و تناقض دارند، ولی کتاب های وحیانی هیچ کدام از این نواقص را ندارند.البته درکتاب های وحیانی هم درجاتی در بُعد مطلق بودن و خالص بودن وجود دارد، ولی خالص ترین،مطلق ترین و ثابت ترین کتاب وحیانی، قرآن است.تورات در برابر قرآن؛ «قرآن و خواندنی» نیست،گرچه نسبت به زمان خودش،«قرآن و خواندنی» است. و امّا در کلّ مواردی که قرآن ذکر می شود، مُراد از آن،این خواندنی اخیر و وحی اخیر است.
درباره «فرقان» نیز ملاحظه می کنیم که کتاب های آسمانی دیگر فرقان نیستند.چون فرقان،فارق بین حق و باطل است.فارق دیگرِ بینِ حق و باطل،خود رسل و معجزات آنهاست،امّا کتاب های آسمانی «بنفسها»دلیل ربّانی بودن آنها نیست ولکن در رسالت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم ،قرآن هم دلیل بر رسالت و هم دلیل بر ربانیّت است و هم معجزه خالده و هم فرقان است.لذا هیچ کتابی از کتاب های آسمانی به نام فرقان نیامده است.و هم چنین «مبین» و «بیان» و «تبیان» و تمام اسم های قرآن،نشانگر و بیانگر حقیقتِ واحدِ بی نظیرِ ممتازِ قرآنی است.و اسامی دیگری را هم که خدای متعال مقرر فرموده،دارای معانی لفظی و معنوی مرتبط با هم است.مثلاً یحیی علیه السلام به وحی ربّانی نام گذاری شده لم نجعل له من قبل سمیّا (مریم،/19 7) یحیی را خدا نام نهاده،مریم را نیز خدا نام نهاده است. این اسمایی را که از نظر لفظی و معنوی و واقعی با هم مطابقت دارند،اینها را خدا نهاده است.همان طور که خدا مطلق است، در تسمیه ها و بیانات و احکام هم مطلق است، ولکن غیر خدا احیاناً نظر به معانی مسمیّات دارند ولی نظرشان مطلق و محیط نیست. این مختصری است از اسمای قرآن که در قرآن آمده است.
ادامه مطلب ...