قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

دیدار با آیت الله دکتر صادقی تهرانی سایت آینه

دیدار با آیت الله دکتر صادقی تهرانی        سایت آینه

 آیت الله بسیار خوشرو و مردم­دار است و قیافه متواضعی دارد. اندازه صدایش متوازن 

 است و به شدت مقید است که مراجعانش از او راضی باشند. راجع به همه چیز نظر 

 می دهد. از حرکت ستارگان و موجودات فضایی تا فلسفه و منطق و فقه که کار اوست. 

 ترکیب “والله العالم” در آثار او دیده نمی شود و اصولا همه عقایدش را عقاید قطعی می شمرد. در عین حال بسیار مستدل حرف می زند و ادعا می کند تا به حال 

 حتی در یک مناظره علمی نیز شکست نخورده است. اگرچه به همه احترام می گذارد، ولی تقریبا با همه عالم و آدم در مسائل فکری مشکل دارد و برخلاف سایر 

 طلبه ها، استادانش را محور علم و معرفت نمی داند.

آیت الله دکتر” یک مبارز هم هست. در نهضت ملی شدن صنعت نفت در کنار آیت الله  

کاشانی بود. در سالگرد ارتحال آیت الله بروجردی در مسجد اعظم قم منبر می رود و 

 در  آن علیه حکومت وقت افشاگری کرد. ساواک او را به اعدام محکوم می کند. برای 

 فرار از دست حکومت مخفیانه به مکه می رود و در مراسم حج هم علیه شاه سخنرانی 

 می کند. این بار دولت عربستان او را دستگیر می کند. به عراق تبعید می شود، ولی  

در  آنجا نیز مغضوب حکومت می شود. مدتی را در منزل آیت الله خویی پنهان می 

 شود. به بیروت می رود و با الفتح ارتباط می گیرد. گاهی در نقش رابط الفتح با امام 

 ظاهرمی شود و در مجموع فعالیت های انقلابی اش را گسترش می دهد. دوباره به 

 مکه  می رود. صد خانوار را در آنجا شیعه می کند و همین باعث می شود دوباره 

 مغضوب حکومت شود. او را دستگیر می کنند. این دستگیری مقارن می شود با  

هجرت  امام به پاریس. او هم مدتی به پاریس می رود. سپس پس از هفده سال مبارزه،  

به ایران بر می گردد. آیت اللهِ فراری که چهار بار در دوره طاغوت برای او حکم  

اعدام  صادر شده بود، “پیش از تشکیل نمازهای جمعه بطور رسمی‌،اضافه بر 

 سخنرانیهایی در سراسر ایران‌، نماز جمعه را در مراکز استان‌ها و بعضی از شهرهای 

 دیگر” تشکیل داد. او خطیب نخستین نماز جمعه مشهد که “در پارک ملّت مشهد مقدّس 

 در حضور حدود نیم میلیون نفر نمازگزار انجام شد” بود که در آن “ازتانک بعنوان 

 منبر نمازجمعه و از تیربار ضدهوایی بعنوان سلاح و از لباس کفن کامل” استفاده کرد‌. 

 پس از این نماز، مردم طوماری تهیه کردند که در آن از امام تقاضا شده بود که وی 

 را  به سمت امام جمعه مشهد منصوب کند، ولی این طومار به دست امام نرسید. او پس 

 از این چند نماز جمعه در دانشگاه تهران، شریف و مسجد جمکران برگزار کرد تا  

اینکه امام آیت الله طالقانی را به این سمت منصوب کرد . 

آیت الله دکتر” اگرچه مغضوب آیت الله های معاصر است، ولی بنا به گفته خودش در 

 روزهای نخست انقلاب مامور رسیدگی به مراجعات اصلی مردم بوده و گاهی هم  

طرف مشورت امام قرار گرفته است. این مسئولیت ها را به خاطر اذیت های متحجرین 

 بسیار زود رها کرد و عطای کارهای اجرایی را به لقایش بخشید. ظاهرا امام تفسیر 

 الفرقانش را خوانده و از آن خوشش آمده! طلبه ها دور و برش دیده نمی شوند. حتی 

 کسی که به سوالات شرعی مراجعان پاسخ می گوید نه عبا به سر دارد و نه عمامه. او 

 می گوید طلبه هایی که اطراف او هستند شهریه شان قطع می شود. 

اولین برخورد من با “آیت­الله دکتر محمد صادقی تهرانی”، رساله­ای بود که در خانه 

 یکی از دوستانم دیدم که به­خاطر تنفر از فقه و موضوعات فقهی اصلا به آن نگاه هم  

نکردم. تا قبل از این کل اطلاعات من راجع به صادقی در این حد بود که شخصی است 

 با عقاید شاذ. 

 دومین برخورد من با افکار صادقی در کتاب تفسیر موضوعی برزخ و معاد، “فی 

 الکتاب و السنه و سائر کتب السماویه” بود. این کتاب برایم حاوی مطالب تازه و نویی 

 بود و بریام تازگی عجیبی داشت. از قضا یکی از نکات مهم این کتاب در مقابل سایر 

 تفاسیر در تفسیر تطبیقی کتاب آسمانی اسلام و سایر ادیان است. چرا که به عنوان  

مسلمان موظفیم به همه کتابهای آسمانی ایمان بیاوریم. این کتاب باعث شد تا ترغیب  

شوم  که “فقه گویا”، “حقوق زن” و مفت خواری و مفت خواران” را مطالعه کنم. در 

 کنار این ها شروع به خواندن رساله توضیح المسائل نیز کردم. هر چند به این ها  

راضی نشدم و مقدمه “الفرقان” سی جلدی “فی تفسیر القرآن بالقرآن” را خواندم. 

 خواندن کتابی عربی، آن هم با لهجه لبنانی برای کسانی که در عربی خوانی آماتور 

 هستند بسیار آزار دهنده است، ولی تحلیل شخصیت متفاوت صادقی تهرانی آن قدر 

 برایم مهم بود که رنج این کار را تحمل کنم!

اولین چیزی که توجه مرا جلب کرد شباهت عجیب محتوای مقدمه الفرقان با “مکتب 

 تفکیک”ِ محمدرضا حکیمی بود. این تشابه به قدری زیاد بود که نمی شد آن را در حد 

 یک تصادف و یا شباهت اتفاقی در نظرات دو متفکر دانست   :

فلا تغتر بالتحقیقات الفلسفیة و التلطیفات العرفانیة، و التدقیقات العلمیة! التی تحول  

دون استنباط القرآن کقرآن، تحمیلا علیه ما لا یتحمله. و تحلّل- حین ما تروم تفسیر 

 القرآن- عن کل شارد و وارد حتى و عن مذهبک فضلا عن رأیک او آراء الآخرین، 

 تحلل عن کل ذلک و عش الآیة التی تعنی تفسیرها، بمفرداتها و جملها، بموقفها مما 

 قبلها  و ما بعدها، و بنظائرها التی تعنی معناها، عشها کذلک محقّقا صافی القلب خالی 

 الذهن إلا عما تستمد به فی تفهمها بمفهومها او مصادیقها، سنادا الى عقل رائع و علم 

 بارع دون تحمیل على الآیة ما لا تتحمله نصا أو ظاهرا، او لا تخالفه و لا توافقه حیث  

 لا  تمتّ بصلة دلالیة او معنویة بما تحمله علیها، و اللّه من وراء القصد.”

شباهت این دو نظریه در اینجاست که صادقی به سه گانه فلسفه ( و علم )، عرفان و  

قرآن اعتقاد دارد که همان سه­گانه فلسفه، عرفان و دین حکیمی است. سپس هر دو 

 صاحب نظر مدعی ارائه متدی هستند که به آن عقل خود بنیاد دینی می­گویند. این 

 تعبیر  اخیر متعلق به محمدرضا حکیمی است، ولی در جای جای آثار صادقی با  

عبارات دیگری به چشم می­خورد. برای من و شاید هر کس دیگری که به دین­داری 

 (مثل دکان­داری!) مشغول است، این ترکیب یک ترکیب غرور آفرین است. به عنوان 

 یک خواست شخصی، عطش فراوانی برای چیدن میو­های آن و پیوند زدن آن با 

 درختان  دیگر دارم به طوری که آرزو دارم که روزی برسد که به جای تکرار 

 ترکیبات اضافی از فلسفه (فلسفه­های مضاف)، ترکیبات وصفی دینی (مثل هنر دینی) 

 همه جا را پر کند. به همین دلیل احتمالا “الفرقان” برای من حکم کتابی را دارد که به 

 غیر از محتوای آن، باید روی متد آن نیز کار کنم. همانطور که “الحیات” نیز همان 

 حکم را دارد و باید آن را به عنوان یکی از میوه های مکتب تفکیک دانست. من فکر 

 می­کنم اگر محمدرضا حکیمی کتابی در مورد شیوه نگارش الحیات می نوشت، 

 توفیقات  بیشتری در گسترش مکتب تفکیک می یافت. به علاوه می توانست این کتاب 

 را به عنوان سرمشق کار تیمی علمی مطرح کند.  

.

البته دیدگاه های ضد سرمایه­داری صادقی در فقه هم هست که به شدت با “الحیات”  

حکیمی هماهنگ است. ولی هر چه باشد، حکیمی یک تفکیکی اصولی (عجب ترکیب 

 پارادوکسیکالی!) است و در جوانی رویای نسخ کفایه­الاصول را در سر داشت (ما  

نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ … نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها!) و صادقی دشمن تمام عیار اصول! حکیمی در جایی 

 از علم اصول به عنوان علم خالص اسلامی و از میوه های تفکر خالص دینی نام برده 

 است.

حکیمی از کسانی که تبلیغ “روش قرآن به قرآن” می­کنند به شدت ناراحت است و در 

 جاهای زیادی به این ترکیب نقد وارد کرد. او معتقد است که روش علامه طباطبایی 

 مطابق با متد “قرآن به قرآن” نیست و این صرفا نقل قول سرگردانی از اوست. ولی 

 صادقی ادعای روش تفسیر “قرآن به قرآن” را دارد و خود را در کنار سید رضی و  

علامه طباطبایی به عنوان پیروان این روش قرار می دهد. او اگرچه مثل حکیمی معتقد 

 است که ائمه در مقابل قرآن ثقل اصغراند، ولی به شدت بر “حاشیه­ای بودن سنت 

 قطعی ه در کنار قرآن” اصرار می کند و حکیمی در مقابل مشی حدیثی دارد. به نظر 

 می رسد که شیوه صادقی تهرانی در تفکیک فلسفه و عرفان از دین مورد پسند  

اصحاب  تفکیک قرار نگرفته است.

به هر حال شباهت هایی در آثار و افکار صادقی بود که نمی شد از آنها ساده عبور کرد 

. به طور مثال بعدها در جایی خواندم که صادقی گفته است : “اگر بنا باشد محورمان  

منطق و فلسفه و عرفان بشرى باشد این “خطأ على خطأ” و “ظلمات بعضها فوق 

 بعض” مى باشد. آقاى محمد رضا حکیمى مکتب تفکیک نوشتند; یعنى این جدا آن جدا، 

 نه این و نه آن، درکنار آن. من مکتب تناقض نوشتم، یعنى تناقض بین وحى و افکار 

 بشرى که درمقابل مکتب وحى موقعیت وجایگاهى ندارد.“  

راز شباهت را باید در جای دیگری جستجو کرد و آن این است که صادقی در سنین 

 پانزده تا هجده سالگی شاگرد “میرزا مهدی اصفهانی” بود! او در الفرقان بدین گونه 

 از  میرزا مهدی اصفهانی یاد می کند:”عیلم نحریر و علامة کبیر کان فی سلک    الفلاسفة  المنطقیین و العرفاء الرسمیین، ثم أصبح من أکبر المعارضین لذلک الثالوث!” 

  

و در پاورقی همین صفحه می گوید”انه استاذنا الأقدم بحر المعارف الربانیة، المتحقق 

 بحقیقة من المعرفة الشهودیة المغفور له الحاج المیرزا مهدی الإصبهانی المشهد  

 موطنا…”.  

چنین تعریف و تمجیدی از صادقی تهرانی نسبت به کسی تقریبا در جایی دیده نشده. او 

 پس از این تعداد شصت و شش تنافض از منطق بشری را به نقل از شاگردان میرزا 

 در  آنجا می نویسد. او قیاس را از ابزار شیطان می داند و در یک پاورقی خصوصیات  قیاس شیطان را توضیح می دهد. این دقیقا همان کلام میرزا در ابواب  

الهدی است که با اشاره غیرمستقیم به منبع نوشته شده است. میرزا مهدی می گوید: 

 “اقول‌و ظاهر انّ قیاس‌ابلیس‌کان‌بصورة‌البرهان‌ “.

منظور از مقایسه بین افکار تفکیکیان با صادقی تهرانی این نیست که بخواهم او را  

تفکیکی به شیوه ای که آیت الله سیدان، محمدرضا حکیمی، میرزا جواد تهرانی و یا آیت 

 الله مروارید بودند بدانم. بلکه صرفا مشخص کردن ریشه های تفکرات صادقی است. 

 به  طور مثال او می گوید”«نحشرهم» من موحدین و مشرکین «ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا»  أیا کان إشراکهم فی ثالوثة، عبادة أوثان و طواغیت، أم انحرافا ثنویا أو ثالوثیا 

 و ما أشبه عن التوحید، أم انحرافا عن إسلام التوحید کملامح الشرک فی المسلمین فی 

 فلسفاتهم و عرفاناتهم المتحللة عن الوحی.” 

 

 می بینید که چگونه صادقی عرفان و فلسفه را کفر و آن را ابزاری شیطانی می داند و نتیجه آن را جحیم. 

 این ادبیات را مقایسه کنید  با آنچه که ابواب الهدی دیده می شود. شاید اگر طیف جدید تفکیکیان خصوصا 

 شیخ  مجتبی قزوینی یکی از موثرترین افراد در تغییر در ادبیات تفکیکیان است، نبود 

 هنوز هم این ادبیات باقی بود. با این توضیح به نظر می رسد صادقی را می توان به 

 عنوان نماینده جبهه تفکیکی “ماقبل شیخ مجتبی” دانست. این تحلیل ناقص است و 

  زمانی کامل می شود که حلقه مفقوده آیت الله شاه آبادی را در تصفیه این گرایش 

 صادقی مشخص کنیم که بعدتر آن را بررسی می کنیم.

تقسیم بندی تفکیک ماقبل شیخ مجتبی و تفکیک شیخ مجتبی فایده دیگری هم دارد و آن 

 اینکه محمدرضا حکیمی را از نقد تفکیکی ها و همچنین مخالفان تفکیک به حکیمی در 

 اینکه وی آنچه دقیقا تفکیک می خواسته را بیان نکرده است، می رهاند. شاید اگر 

 همراهی آیت الله سیدان با حکیمی نبود حکیمی هیچگاه نمی توانست نظریه تفکیک خود 

 را با همین نام و تئوری گسترش دهد. به هر حال آنچه مهم است این است که به غیر از 

 متد “نوتفکیکی”ها، روش صادقی تهرانی هم به عنوان روشی در تفکیک سه گانه 

 فلسفه، عرفان و دین است.

ادامه دارد . . .

نظرات 4 + ارسال نظر
علی اکبر کوثری چهارشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 06:02 ب.ظ

جناب آقای قیدر بفرمایید که مطلب منقول از تفسیر الفرقان درباره میرزا مهدی اصفهانی د رکدام جلد و کدام صفحه است؟

سلام این مطلب منقول از یکی از سایت ها بود و اشتباهاتی دارد در مورد شاگردی ایشان باید از پسرانشان مستندات را بخواهید در این مورد "متناقظات منطق" و نظر استاد در مورد میرزا مهدی اصفهانی که در حاشیه الفرقان آمده کپی آن را در منزل دارم همچنین از سی دی الفرقان هم نگاه میکنم اگر صفحه و جلد را پیدا کردم در این جا خواهم نوشت.


2- نمونه ای از خطاهای نویسنده : "خواندن کتابی عربی، آن هم با لهجه لبنانی برای کسانی که در عربی خوانی آماتور هستند بسیار آزار دهنده است "
در حالیکه هیچ یک از نوشته های عربی استاد فقید ما به لهجه یا عامیانه نبوده است. و من خود رشته ادبیات عربی خوانده ام و کتب عربی استاد را هم نگاه انداخته ام. هیچ کجا مثلا "انّ" را "انّو" به لهجه لبنانی نیاورده بلکه نوشتارش بین یک عرب و یک غیر عرب و ادیبانه و مسجع است.

سعید پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ب.ظ

منم با کتاب ایشان آشنا شدم. ایشون خیلی با دیگر علما اختلاف دارد.من در مورد ایشون تحقیق کردم.جوابهایم شنیدم اما یک سوال‌:
آیا این همه آیت الله های بزرگ مانند آیت الله بهجت یا امام خمینی یا آقای جوادی آملی اینها نیز اشتباه می کردنند.چون ایشون با اینها هم اختلاف دارد مانن مسءله نماز مسافر و غیره

من از شما میپرسم معیار و میزان تشخیص حق شخص است یا اشخاص و یا ادله حق؟ چرا قران که ادله اعجازش ، اسلامی که خلاف مسیحیت تحریفی با عقل قبولش کردیم اینجا در فتواها میریم دنبال تعداد ! مگر همین قران نمیگه اکثرهم فاسقون کافرون و... و یا کفاری در باب دلیل میگن ما بر دین پدرانمان و سلف صالحمان هستیم را مسخره میکنه؟!

شما ریاضی ترین منطق عددی نیوتنی را که میگن فراماسون کابالائیست بود را قبول جهانی داری آیا حاضر نمیشی برای نمونه فتوایی که میگه اولیاء بچه ای نابالغ او رو به عقد ازدواج در بیارن ، قرارداد شرعی ببندن سپس در زمان بلوغ خودش تصمیم بگیره که عقد جاری بمونه یا نه اینو رد کنی؟
که 1-مخالفه قرآن " یا ایها الذین آمنو اوفو بالعقود" و مضمون آیات دیگر
2- مخالف عقله در آیندش کار عبثه ، مربوط به حقوق شخصیه اولیاء محق تصمیم گیرنده نیستند ، در حال حاضر نابالغ چه برسد عقلی جنسی الله اکبر نوزاد مستحق عقد نیست.


مشت نمونه خرواره اینها اشباه میکردند صادقی تهرانی هم اشیاه میکرده عزیز برادر مضمون آیه تطهیر میگه اگر خدا اراده به ازاله رجس از اهل بیت، 14 معصوم هم نداشت آنها هم اشتباه و گناه میداشتند واقع بین باش حق یارت

حسین رحمانی سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ق.ظ http://http://alrahmani.blogfa.com

سلام دوست عزیز
بنده اشنایی کامل با اقای صادقی تهرانی و کتابها و اثار ایشان دارم و ایشان را می توان در یک جمله خلاصه کرد که ؛مخالفت کن تا مشهور شوی؛ ولی ایشان باید توجه داشته باشد که برخی مخالفتها به انکار ضروری دین می انجامد و ... علاوه بر این که برخی از شاگردان حضرت ایت الله خوئی رحمه الله با ایشان مناظراتی داشته اند که متن ان هم پیاده شده است و ایشان کاملا مغلوب شده است و نکته پایانی هم این که برخی اساتید حوزه هم اکنون نیز اماده مناظره با ایشان می باشند اما در محیطی کاملا عمومی با فیلم برداری و حضور اساتید و صاحبنظران. با ارزوی توفیق یافتن در راه خدمت به دین

سلام عزیز
1- این آقای دکتر آیت الله از مشهور شدنی که شما مد نظرتون هست چه چیزی چه در زمان حیات و چه بعد وفات عایدش شد؟ جز اینکه در حیاتش تهمت ها افتراها تهاجم به خانه محصور کردن فروش کتابهاش و... و پس از مرگ اجازه نیافتن به دفن در حرم و ... جز این بود که مثل فقهای سنتی به جای اینکه کار و کوشش کنند از خمس اموال مردم ارتزاق میکنند عسل و کتابهاشو میفروخت و ارتزاق میکرد؟

2- در این دنیای نسبی که معیار حق غلبه کردنه نه خود حق میخوام مناظرات رو بیاری تا من هم به راه همون علما سنتی مسلک در بیام

3- شما در 100 سال اخیر یک مناظره بین دو فقیه شیعه رو که فیلم برداری شده باشه و موضعش متن اسلام باشه برای من بیار تا باور کنم دروغ نمیگی!

علی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ

من شناختی از شما وآیت الله صادقی ندارم
ولی وقتی دیدم سایت کدیور معلوم الحال تو لینک دوستان شما هست یه چیزایی دستگیرم شد

سلام
شما احتیاجی به شناخت من و آیت الله دکتر صادقی رو ندارید . حتی فکر میکنم آراء قرآنی و اسلامی دکتر کدیور رو هم نخوندید و نقدی علمی نداشته باشید. اگر به دنبال دو نسخه اسلام آمریکایی و اسلام ایرانی نباشید و تنها به دنبال اسلام قرآنی باشید چیزهایی دستگیرتون خواهد شد .
این رو بدونید که اسلام تاریخی و اسلام معنایی همواره با هم سر تضاد دارند . و تعصب حدی نداره سعی کنید بر ترس از قبول حقائق و احساسات ایرانی- شیعه خودتون غلبه کنید و حقیقت رو ببینید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد