تصمیم گیری درباره ی رابطه انسان و خدا، تنها با خداست و بس

براساس تعالیم قران رابطه انسان با هر چیزی به جز خدا مربوط به دائره حقوق جمعی است اما انسان دیگری و یا قدرت و حکومتی ،حتی پیامبر حق دخالت در رابطه انسان و خدای او را ندارد. براین اساس دخالت بشر در نمونه هایی همچون بی حجابی اجباری و حجاب اجباری،حکم قتل دادن برای مرتد، با گفتار خدا در تضاد است.

نمونه های صریح:

1-وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ ﴿40﴾ رعد

2-قُلْ إِنِّی لَا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا ﴿21﴾ جن

3- لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾ بقره

4- نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ ﴿45﴾ قاف

5- وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَکُواْ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ﴿107﴾ انعام

6- إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ﴿41﴾ زمر

7-وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِیَاء اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ﴿6﴾ شوری

8- قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ ﴿108﴾ یونس

9و10-قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿104﴾ انعام و مشابهش در 86 هود مضمون آیه: باخودتون فکر نکنید که اومدم تا به زور به بهشت ببرمتون

11-فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ﴿12﴾ هود

12-وَمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ﴿81﴾ نمل و 53 روم

13- فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ ﴿54﴾ وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ﴿55﴾ ذاریات

14- فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ﴿21﴾ لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ ﴿22﴾ إِلَّا مَن تَوَلَّى وَکَفَرَ ﴿23﴾ فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَکْبَرَ ﴿24﴾ إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ﴿25﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ ﴿26﴾ غاشیه 

و پاسخ مبسوطم به یکی از معترضین

سلام نکات زیر را یک به یک بررسی میکنم.

1- این 14 آیه کاملا با عدم حق پیامبر بر اجبار مومنان در احکام عبودی تطابق کامل دارد و مفسر آیات دیگر است.

2- در مورد حکم دنیوی برای مرتد و اجبار احکام عبودی در دنیا نه تنها آیه ای نداریم بلکه این
14 آیه و روح باقی آیات قران با عدم آزادی قلم، بیان و اندیشه مخالف است شما نگاشته ای "بر مبنای فقه گویا ، اگر کسی عقیده ای غیر از اسلام داشت باید بیاید جلوی همان کسانی که می خواهد آن ها را به راه خودش بکشاند با کسانی از علمای ربانی و قرآنی اسلام مناظره کند و اگر آن ها را شکست داد که همه باید در هر بحثی باشد پیرو او شوند و اگر شکست خورد که طبعا باید از عقیده اش برگردد." کجای قران چنین مطلبی را اقتضا کرده و اگر برنگشت نوشته ای: فساد عقیدتی دارد و باید کشته شود آخر دوست من اگر معتقد به روح قران و تفسیر آیات با یکدیگر " اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا متشابها " باشی با چه دلیلی اکثر آیات را رد میکنی و با یک آیه که منظور ماهویش " و الفتنتهم فی زمن القتال اکبر من قتال معهم" به دلیل آیه قبل و بعد است( خود آیت الله صادقی تهرانی هم اینجا با تمام احترامی که برایش قائلم در اشتباه و تقلید گذشتگان بوده است )حکم به ترور را تایید میکنی ؟

3- ثانیا از نظر عقلی اگر مسلمانان بگویند هر کس اهل کتاب یا کافر شد و تبلیغ کرد مرتد و حکمتش ترور است و همین رویه را یهودیان مسیحیان و حتی کافران نیز پیش بگیرند تبلیغ عقیده و امر به معروف چه محلی پیدا میکند که در اسلام به آن سفارش شده است؟ برگزیدن دین معنا پیدانمیکند و همین میشود که در وبلاگ من شخصی به پیامبر هتاکی میکند و ناسزا میگوید و در عین حال خود را مسلمان میداند! ما تفکر یهودی تلمودی را نداریم که هرکس از والدین مسلمانش زاده شد مسلمان است هر انسانی تا قبل از بلوغ عقلی از حیث عقیده با حیوان چه فرقی دارد؟ در بی ثمر بودن چنین احکام جبرگونه ای بلکه مضر بودن دادسخن بسیار است اما مگر نه این است که مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید پس به جای فتوای ترور باید همت به تبلیغ دین قرانی و زدودن خرافات از مشک دین داشت نه خشونت مضر به دین

4- در مورد حجاب نگاشته ای: "بی حجابی یکی از مصادیق بارز گسترش فساد و فحشاء در جامعه است و اگر حکومت جلوی این مقدمه فحشاء را نگیرد پس جلوی چه چیزی را بگیرد؟ مثلا می شود بگوییم رابطه انسان با خدا ربطی ندارد به ما بعدش بگذاریم مردم لخت بشوند در خیابان ها؟ آیا خدا چنین اجازه ای را به حکومت اسلامی داده یا به پیامبر؟ اگر داده پس دیگر این حکومت چه اش اسلامی است؟" من از شما میپرسم و سپس پاسخ میدهم .
الف- مگر آیه ای دال بر جلوگیری از بی حجابی (اجبار بر حجاب و عبودیات) برمحمد بن عبدالله ص و در کتب انبیاء پیشین خصوصا تورات و انجیل آمده است؟!!!
ب- مگر سیره حکومتی پیامبر از 53 تا 63 سالگی در مدینه و علی ع حدود 5 سال در کوفه بر جلوگیری از بیحجابی بوده است و حتی یک مورد چنین اجباری داشته اند؟!!!
بله خدا اجازه نداده است به خاطر مبارزه با بخشی از فساد و فحشاء که در جامعه براه می افتد به حقوق نامسلمان و مسلمان هر چند بی حجاب تعرض شود مگر به پیامبر نفرمود: قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿104﴾ حکومت به تمام معنا اسلامی 15 سال پیامبر و علی بود و 7 الی 309 سال به اختلاف روایتها برای حجه بن الحسن خواهد بود حکومتی اسلامی است که ضامن حق الناس باشد به زور داخل کردن مردم در بهشت و کشاندن حساب قیامت به عرصه دار دنیا دخالت در حق الله است. برخی مردان میگویند زنان بی حجاب در جامعه اسلامی به حقوق بصری ما تعدی میکنند! پاسخ اینکه در مصر که باحجاب ترین مسلمانان دنیا را دارد و با وجود آزادی حجاب حداکثر از هر 10 زن حدود 7 نفر با حجاب است. نگاه نکردن 50% مردم(تمام مردان جامعه) به 15% افراد جامعه(زنان بیحجاب ) راهتر از آزار ، اجباروتعدی به حقوق این تعداد از زنان بی اعتقاد به حجاب است.

5- شما اطلاق آیه اول مورد بررسی را به چه دلیل و قرینه محدود به عدم اجبار عقیده کردی؟ و اصلا جاهلانه و محال است که در حوزه فرهنگی با سرنیزه سرهنگی بتوان عقیده ای را تحمیل کرد و خدا آیه هجو نمی آورد.

6- اینکه نگاشته اید:آیا بر مبنای استدلال شما اگر کسی به او ابلاغ شد انسان ها را نکش و با توجه به این آیه که فقط بلاغ بر پیامبر است باید بگذاریم همین طور بکشد ؟ این سوال شما از بی توجهی نسبت به متن من ناشی میشود در ابتدای مقاله نوشته ام "براساس تعالیم قران رابطه انسان با هر چیزی به جز خدا مربوط به دائره حقوق جمعی است" نه تنها اولین آیه بلکه 13 آیه دیگر هم به قرینه آیات جنگ و جهاد و قصاص سوره بقره و آیات مشابه حساب را خاص میکند به رابطه خدا و انسان ، فکر میکردم وجود دائره حکم میان رفتار انسانها و حیوانات آنچنان مبرهن تحت آیات حکمی فیمابینهم در قران باشد که شما همه آنها را قرینه بحساب آورید که حق الناس با حق الله مخلوط نکنید!!